فیک شوگا ( عشق ممنوعه ی من ) پارت 14
(شب)
لباس پوشدم و موهامو شونه کردمو با تافت بهشون یه حالت دادم ارایش ملیحی کردم و زنگ زدم به سو و گفتم: کجایی دختر کی میای؟
گفت تو راهم ...اماده ای؟
گفتم: اره اماده ام فقط سریع بیا
گفت :باشه و قطع کرد
(10 دقیقه بعد)
صدای زنگ خانه امد فکر کردم که سوهه درو باز کردم و با چیزی که دیدم شوکه شدم .....شوگا بود:/ با تعجب گفتم:تو اینجا چکار میکنی؟ ادرس خونه مارو از کجا پیدا کردی؟
به صورت جدی و مغرور گفت: وقتی داشتی میومدی خونه تعقیبت کردم :/با سو صحبت کردی؟
گفتم: چقد اخه تو فضولیا....الان بهش گفتم بریم بیرون که باهم صحبت کنیم .
گفت :مطمئنی؟بهم دروغ که نمیگی
گفتم:ن.....از دور دیدم که سو داره میاد ولی سرش تو گوشیه شوگار گرفتم کشیدم تو خونه شوگا گفت چکار میکنی؟گفتم:هیسسسسسس سو دارهمیاد همسنجا وایسا وقتی من رفتم برو بیرون اروم گفت : باشه سو در زر و شوگا پشت در بود درو سریع باز کردم و با یک لبخند ضایع گفتم:سلاا.م سو گفت:سلام:/ چقدر سریع در و باز کردی هول بودم هول تر شدم گفتم: دیگه تو حیاط منتظرت بودم تا بیای گفت:اها باشه بیا بریم گفتم :اخ من یادم رفت که کیف پولمو بیارم(دروغ)تو برو سر کوچه منم الان میام سو گفت:باشه زود بیا
درو بستم و به شوگا گفتم:شانس اوردی مامانم رفته بیرون وگرنه اگه تورو اینجا میدید هم منو پاره میکرد هم تورو ....یکم دندون روجگر میذاشتی صبح ازم میپرسیدی
شوگا گفت:نمیتونستم دوستم خیلی حالش بده و نگرانشم الان هم میرم بیرون و مزاحمت نیستم
گفتم :از اون طرف برو که سو نبینتت..خدافظ
گفت :باشه خدافظ
وقتی شوگارفت رفتم سرکوچه پیش سو وگفتم:کافه ای میخوایم بریم همین نزدیکیاس یا نه؟
گفت :تقریبا نزدیکه و میشه پیاده رفت
گفتم باشه پس بریم......
منتظر پارت بعد باشید:)
لباس پوشدم و موهامو شونه کردمو با تافت بهشون یه حالت دادم ارایش ملیحی کردم و زنگ زدم به سو و گفتم: کجایی دختر کی میای؟
گفت تو راهم ...اماده ای؟
گفتم: اره اماده ام فقط سریع بیا
گفت :باشه و قطع کرد
(10 دقیقه بعد)
صدای زنگ خانه امد فکر کردم که سوهه درو باز کردم و با چیزی که دیدم شوکه شدم .....شوگا بود:/ با تعجب گفتم:تو اینجا چکار میکنی؟ ادرس خونه مارو از کجا پیدا کردی؟
به صورت جدی و مغرور گفت: وقتی داشتی میومدی خونه تعقیبت کردم :/با سو صحبت کردی؟
گفتم: چقد اخه تو فضولیا....الان بهش گفتم بریم بیرون که باهم صحبت کنیم .
گفت :مطمئنی؟بهم دروغ که نمیگی
گفتم:ن.....از دور دیدم که سو داره میاد ولی سرش تو گوشیه شوگار گرفتم کشیدم تو خونه شوگا گفت چکار میکنی؟گفتم:هیسسسسسس سو دارهمیاد همسنجا وایسا وقتی من رفتم برو بیرون اروم گفت : باشه سو در زر و شوگا پشت در بود درو سریع باز کردم و با یک لبخند ضایع گفتم:سلاا.م سو گفت:سلام:/ چقدر سریع در و باز کردی هول بودم هول تر شدم گفتم: دیگه تو حیاط منتظرت بودم تا بیای گفت:اها باشه بیا بریم گفتم :اخ من یادم رفت که کیف پولمو بیارم(دروغ)تو برو سر کوچه منم الان میام سو گفت:باشه زود بیا
درو بستم و به شوگا گفتم:شانس اوردی مامانم رفته بیرون وگرنه اگه تورو اینجا میدید هم منو پاره میکرد هم تورو ....یکم دندون روجگر میذاشتی صبح ازم میپرسیدی
شوگا گفت:نمیتونستم دوستم خیلی حالش بده و نگرانشم الان هم میرم بیرون و مزاحمت نیستم
گفتم :از اون طرف برو که سو نبینتت..خدافظ
گفت :باشه خدافظ
وقتی شوگارفت رفتم سرکوچه پیش سو وگفتم:کافه ای میخوایم بریم همین نزدیکیاس یا نه؟
گفت :تقریبا نزدیکه و میشه پیاده رفت
گفتم باشه پس بریم......
منتظر پارت بعد باشید:)
۱.۴k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.