فیک(??Why you)پارت(45)
جیمین:رسیدم دم در اتاقش صداهای عجیب غریبی داشت میومد نگرانش شدم زود رفتم تو دیدم داره تو خواب گریه میکنه امنگار حالش خوب نبود سریع رفتم سمتش بازوهاشو گرفتم تکونش دادم
جیمین :ا/ت!ا/ت!!!!!!!هی ا/ت دختر!!!!بیدار شو
ویو ا/ت:احساس کردم که دارم بیدار میشم ...خیلی خوشحال بودم داشتم از این وضعیت بیرون پیام که ....یکدفعه بیدار شدم*
ویو جیمین*
دیدم حالش خوب نیست هی تکونش میدادمو صداش میزدم تا بیدارشه دیدم که بیدار شد *
جیمین:ا/ت!!!!!
ا/ت:ج......جی..جیمین!!!!گریه*
جیمین:دستاشو قاب کرد دور صورت ا/ت*
جیمین:هی دختر خوبی؟؟هیچی نیست گریه نکن من اینجام!
ا/ت:جیمین .گریه *
جیمینو بغل کرد*
جیمین تعجب کرد ولی اونم بغلش کرد*
ا/ت:می....میترسم دیگه...هق..دیگه نمیخوام هق ببینم هق.گریه*
جیمین:باشه باشه آروم باش....من اینجام خوب دیگه گریه نکن ....سرشو ناز کرد و بوسه روی سرش زد*
جیمین: نمیدونم چی دیدی ولی درست میشه ا/ت ناراحت نباش خوب ....دیگه گریه نکن چشمات درد میگیره .....
ا/ت:هق گریه*
جیمین:کلافه،نگران*
بلند شو بریم پایین یه چیزی بخوریم
ا/ت:ن....هق
جیمین:نه نداریما!!!!نیگا نیگا ببین چیکار کرده با خودش شده پوستو استخون
نمیخواد لباسامو عوض کنی بیا بریم؟ پایین
فلس بک سالن *
جیهوپ:یه صداهایی از بالا می اومد دیگه داشتم نگران می شدم بعداز چند دقیقه صدا ها آروم شد *
جیهوپ:بچه ها دیگه دارم نگران میشم بیاین بریم بالا....
که ا/ت جیمین اومدن*
جین:ا/ت
ویو جیهوپ*
میخواستم بدم اتاق ا/تکه شنیدم جین گفت ا/ت فهمیدم که اونان اومدن منم میخواستم جو عوض کنم که شوخی شوخی گفتم *
جیهوپ: به ا/ت خانم دیگه به ما محل نمی.....که برگشتم دیدم چشما...صورت ا/ت قرمز شده ...گریه کرده!
جیهوپ:ا/ت!!!!!حالت خوبه
شوگا :تعجب*
تیهونگم رو مبل دراز کشیده بود با شنیدن جمله جیهوپ سریع بلند شد کم مونده بود از رو مبل بیوفته سریع رفت سمت ا/ت*
تهیونگ:ا/ت چرا گریه میکنی؟؟؟نگران، عصبی*
جیمین:چیزی نشده فقط خواب بد دیده
تهیونگ:ا/ت پرسیدم چی شده؟؟؟
جیمین:کری یا خودتو میزنی به نشنیدن میگم خواب بد دیده !
تهیونگ:کسیم از تو نپرسید که داری زر میزنی !
جیمین:حرف دهنتو بفه...
ا/ت:بسههههههههههه!
همه ساکت شدن*
ا/ت:من فقط یه خواب بد دیدم.....همین ...فقط دعوا نکنید میترسم هق
نامجون:ا/ت گریه نکن بیا بشین ...ته جیم شما هم تمومش کنید !
نامجون دست ا/ت رو گرفت و ا/ت نشست روی مبل
شوگا:یه لیوان آب برای ا/ت آورد*.ا/ت بیا بخور
ا/ت آبو از دست شوگا گرفت و کمی ازشو خورد *
نامجون:خوب...ا/ت چرا گریه کردی؟؟؟
ا/ت:گفتم که...یه خواب بد دیدم
نامجون:یعنی اینقدر بد بود اینجوری حالت بد شد؟؟؟
ا/ت:خیلی.....خیلی بد بود !
موحیو:الباببببببببببببببببببببببببببببب
یه دفعه ای سریع اومد پرید بغل ا/ت*
موجیو:الباب من چرا گریه میکنه!!!!!!!
ا/ت:هیچی نشده موجیو ...یه خواب بد دیدم .موجیو بغل کرد.
ا/ت:خیلی بد بود
آخرین صحنه که دیده بود رو یادش اومد ......کوک....اون...داشت گریه میکرد ....همشون بخاطره اون دختر ناراحت بودن......یعنی اون دختر کی بود چرا تو بغل تهیونگ بود ؟؟؟؟اون فرد ناشناس کی بود که جونگ کوک و بقیه رو به زانو در آورده بود؟؟؟
ولی هرچی که باشه خیلی ناراحت کننده بود خیلی....حتی نمیخوام بهش فکر کنم!
خوب خوب اینم از این ...لایک و کامنت فراموش نشه!😂💜
جیمین :ا/ت!ا/ت!!!!!!!هی ا/ت دختر!!!!بیدار شو
ویو ا/ت:احساس کردم که دارم بیدار میشم ...خیلی خوشحال بودم داشتم از این وضعیت بیرون پیام که ....یکدفعه بیدار شدم*
ویو جیمین*
دیدم حالش خوب نیست هی تکونش میدادمو صداش میزدم تا بیدارشه دیدم که بیدار شد *
جیمین:ا/ت!!!!!
ا/ت:ج......جی..جیمین!!!!گریه*
جیمین:دستاشو قاب کرد دور صورت ا/ت*
جیمین:هی دختر خوبی؟؟هیچی نیست گریه نکن من اینجام!
ا/ت:جیمین .گریه *
جیمینو بغل کرد*
جیمین تعجب کرد ولی اونم بغلش کرد*
ا/ت:می....میترسم دیگه...هق..دیگه نمیخوام هق ببینم هق.گریه*
جیمین:باشه باشه آروم باش....من اینجام خوب دیگه گریه نکن ....سرشو ناز کرد و بوسه روی سرش زد*
جیمین: نمیدونم چی دیدی ولی درست میشه ا/ت ناراحت نباش خوب ....دیگه گریه نکن چشمات درد میگیره .....
ا/ت:هق گریه*
جیمین:کلافه،نگران*
بلند شو بریم پایین یه چیزی بخوریم
ا/ت:ن....هق
جیمین:نه نداریما!!!!نیگا نیگا ببین چیکار کرده با خودش شده پوستو استخون
نمیخواد لباسامو عوض کنی بیا بریم؟ پایین
فلس بک سالن *
جیهوپ:یه صداهایی از بالا می اومد دیگه داشتم نگران می شدم بعداز چند دقیقه صدا ها آروم شد *
جیهوپ:بچه ها دیگه دارم نگران میشم بیاین بریم بالا....
که ا/ت جیمین اومدن*
جین:ا/ت
ویو جیهوپ*
میخواستم بدم اتاق ا/تکه شنیدم جین گفت ا/ت فهمیدم که اونان اومدن منم میخواستم جو عوض کنم که شوخی شوخی گفتم *
جیهوپ: به ا/ت خانم دیگه به ما محل نمی.....که برگشتم دیدم چشما...صورت ا/ت قرمز شده ...گریه کرده!
جیهوپ:ا/ت!!!!!حالت خوبه
شوگا :تعجب*
تیهونگم رو مبل دراز کشیده بود با شنیدن جمله جیهوپ سریع بلند شد کم مونده بود از رو مبل بیوفته سریع رفت سمت ا/ت*
تهیونگ:ا/ت چرا گریه میکنی؟؟؟نگران، عصبی*
جیمین:چیزی نشده فقط خواب بد دیده
تهیونگ:ا/ت پرسیدم چی شده؟؟؟
جیمین:کری یا خودتو میزنی به نشنیدن میگم خواب بد دیده !
تهیونگ:کسیم از تو نپرسید که داری زر میزنی !
جیمین:حرف دهنتو بفه...
ا/ت:بسههههههههههه!
همه ساکت شدن*
ا/ت:من فقط یه خواب بد دیدم.....همین ...فقط دعوا نکنید میترسم هق
نامجون:ا/ت گریه نکن بیا بشین ...ته جیم شما هم تمومش کنید !
نامجون دست ا/ت رو گرفت و ا/ت نشست روی مبل
شوگا:یه لیوان آب برای ا/ت آورد*.ا/ت بیا بخور
ا/ت آبو از دست شوگا گرفت و کمی ازشو خورد *
نامجون:خوب...ا/ت چرا گریه کردی؟؟؟
ا/ت:گفتم که...یه خواب بد دیدم
نامجون:یعنی اینقدر بد بود اینجوری حالت بد شد؟؟؟
ا/ت:خیلی.....خیلی بد بود !
موحیو:الباببببببببببببببببببببببببببببب
یه دفعه ای سریع اومد پرید بغل ا/ت*
موجیو:الباب من چرا گریه میکنه!!!!!!!
ا/ت:هیچی نشده موجیو ...یه خواب بد دیدم .موجیو بغل کرد.
ا/ت:خیلی بد بود
آخرین صحنه که دیده بود رو یادش اومد ......کوک....اون...داشت گریه میکرد ....همشون بخاطره اون دختر ناراحت بودن......یعنی اون دختر کی بود چرا تو بغل تهیونگ بود ؟؟؟؟اون فرد ناشناس کی بود که جونگ کوک و بقیه رو به زانو در آورده بود؟؟؟
ولی هرچی که باشه خیلی ناراحت کننده بود خیلی....حتی نمیخوام بهش فکر کنم!
خوب خوب اینم از این ...لایک و کامنت فراموش نشه!😂💜
۳۵.۰k
۱۴ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.