آخرین بوسه ۸۲
جونگ کوک با سردرگمی گفت:
چی رو میدونی؟
ات:
اینکه شوخی الکی بود و میخواستی فقط حرص منو در بیاری
جونگ کوک که پشیمون بود گفت:
ات، من،من،متاسفم
ات خندید و گفت:
اشتباه پذیرفته شد،حالا میتونی دست بزنی
جونگ کوک با ناباوری گفت:
چی!واقعا؟
ات:
آره ، واقعا
و بعد جونگ کوک لبخند خرگوشی ای زد و بعد دست زد به شیکم ات و بعد شروع کرد با بچه اش صحبت کردن
که یکدفعه ای با ذوق و چشم هایی که توش اشک بود گفت:
ات، واقعا برای اولین بار برای باباش لگد زد!
ات هم که حالش مثل جونگ کوک بود گفت:
میدونم جونگ کوک
(ماشاالله ات همه چیزو میدونه بچه چشم نخوره🤣)
و بعد بقیه هم اومدن دست زدن به دل ات و کلی ذوق کردن
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
چی رو میدونی؟
ات:
اینکه شوخی الکی بود و میخواستی فقط حرص منو در بیاری
جونگ کوک که پشیمون بود گفت:
ات، من،من،متاسفم
ات خندید و گفت:
اشتباه پذیرفته شد،حالا میتونی دست بزنی
جونگ کوک با ناباوری گفت:
چی!واقعا؟
ات:
آره ، واقعا
و بعد جونگ کوک لبخند خرگوشی ای زد و بعد دست زد به شیکم ات و بعد شروع کرد با بچه اش صحبت کردن
که یکدفعه ای با ذوق و چشم هایی که توش اشک بود گفت:
ات، واقعا برای اولین بار برای باباش لگد زد!
ات هم که حالش مثل جونگ کوک بود گفت:
میدونم جونگ کوک
(ماشاالله ات همه چیزو میدونه بچه چشم نخوره🤣)
و بعد بقیه هم اومدن دست زدن به دل ات و کلی ذوق کردن
این داستان ادامه دارد...💜
#جونگ_کوک
#فیک
۶.۲k
۲۹ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.