P.20
P.20
رسیدین بیمارستان و خواستی بلند شی و با روبه رو شدن خون زیاد روی صندلی ماشین دوباره خودتو نشوندی !
یونگی بزور بلندت کرد و وقتی فهمیدی پشتت خونی شده و همه چیز خونیه از حال رفتی چون فوبیای خون داشتی..
یونگی با تمام استرسی که داشت و از حال رفتنت شوکه شد
فکر میکرد یه اتفاقی افتاده که تو بهش نگفتی..
سریع تورو برد داخل و وقتی پرستار تورو دید فهمید که مشکل خیلی اورژانسیه سریع تورو گذاشتن رو یه تخت که ملافه خیلی تمیز و سفیدش با خون ریزی تو قرمز شد ..
یونگی همینطور که اشک میریخت داشت اسمتو صدا میزد ..
_ ا.تتتت تروخدااااا بیدار شووووووووووو من چه غلطی کردم اخهه بلند شوووو..
+اقا لطفا ساکت باشین اینجا بیمارستانه ..
_.. اگه .. اگ..ه ا.تم حالش خوب نشه .. این بیمارستانو.. رو سرتون خراب میکنممممممم میفهمییییییییی !!!!
+اقااا ساکت باشید لطفا ..!! ما داریم تلاشمونو میکنیم ..
_ا.ت بیدار شو .. ببخشید عشقم.. باید زودتر میاوردمت .. ببخشید که حرصت دادم ..
_ببخشید پیشت نبودم .. بیدارشوووو ا.تتتت تنهام نذار...
+اقا فقط بیهوش شدن.. فقط..
_فقط چییییی لامصب بگووووو..
+خیلی خون ریزی دارن..
_من .. من میتونم بهش خون بدم؟
+گروه خونیتون چیه؟
_O+
+بله حتما میتونید!!
_زودباش لعنتی..
+ام.. برید تو اون اتاق
_نه.. فعلا میخوام پیش ا.ت باشم ...
+اقا! ما هر چه زودتر باید به ایشون خون تزریق کنیم! لطفا تا ما برسیم به اتاق شما هم برید خون بدید..!
_هوف.. فاک ...
+ام..
___
_لعنتی .. اینهمه ادم کشتم و خون دیدم .. تاحالا خون خودمو ندیدم!!
+جان؟
_هیچی به کارت برس ..
+اقا شما حق نداری به من بگین چیکار کنم نکنم!!
_خفه بابا .. پرو
+یعنی چی!!
_ببین یه کاری نکن همینجا همه چیو رو سرت خراب کنم !!
_کارت بکن!!
یونگی از قصد جیبی که توش تفنگ بود زیر زیرکی نشون داد و اون دختر هم برای اینکه اتفاقی نیوفته سریع کارشو انجام داد و از اتاق خارج شد ..
یونگی سریع اومد به اتاقت ..
بهش گفتن بره بیرون تا کاراتو بکنن..
حدود یه ساعت یونگی سر پا بود ...
ساعتشو نگاه کرد ..
03:30
_وای پسر ..
رفت تو ماشین و سرشو گداشت رو فرمون و چشماشو بست..
تو فکر بود و بی صدا اشک میریخت ..
یهو به پنجرهه ماشین زدن و سریع اشکاشو پاک کرد و شیشه رو داد پایین..:
_هوم؟
+بفرمایید میتونید مریضتونو ملاقت کنید فقط قبلش صورت حساب...
یونگی صد هزار وون رو از جیب یکی از صندلیای عقب دراورد:
_فعلا همینو دارم.. امم.. به درد میخوره یا بیشتر میخواین؟..
+ا..یین خیلی زیادههه..
_عااا.. خب بگیرش..
و بعدش سریع به سمت اتاقت اومد..
ادمین:
خب وقتشه که رای گیری کنیم سد اِند شه یا هپی اِند؟ البته خودم سد اند دارم تموم میکنم؛))
@Mochi_park
#Fan_fake_BTS
#fan_fake
#suga
#ماه_خیلی_قشنگه
رسیدین بیمارستان و خواستی بلند شی و با روبه رو شدن خون زیاد روی صندلی ماشین دوباره خودتو نشوندی !
یونگی بزور بلندت کرد و وقتی فهمیدی پشتت خونی شده و همه چیز خونیه از حال رفتی چون فوبیای خون داشتی..
یونگی با تمام استرسی که داشت و از حال رفتنت شوکه شد
فکر میکرد یه اتفاقی افتاده که تو بهش نگفتی..
سریع تورو برد داخل و وقتی پرستار تورو دید فهمید که مشکل خیلی اورژانسیه سریع تورو گذاشتن رو یه تخت که ملافه خیلی تمیز و سفیدش با خون ریزی تو قرمز شد ..
یونگی همینطور که اشک میریخت داشت اسمتو صدا میزد ..
_ ا.تتتت تروخدااااا بیدار شووووووووووو من چه غلطی کردم اخهه بلند شوووو..
+اقا لطفا ساکت باشین اینجا بیمارستانه ..
_.. اگه .. اگ..ه ا.تم حالش خوب نشه .. این بیمارستانو.. رو سرتون خراب میکنممممممم میفهمییییییییی !!!!
+اقااا ساکت باشید لطفا ..!! ما داریم تلاشمونو میکنیم ..
_ا.ت بیدار شو .. ببخشید عشقم.. باید زودتر میاوردمت .. ببخشید که حرصت دادم ..
_ببخشید پیشت نبودم .. بیدارشوووو ا.تتتت تنهام نذار...
+اقا فقط بیهوش شدن.. فقط..
_فقط چییییی لامصب بگووووو..
+خیلی خون ریزی دارن..
_من .. من میتونم بهش خون بدم؟
+گروه خونیتون چیه؟
_O+
+بله حتما میتونید!!
_زودباش لعنتی..
+ام.. برید تو اون اتاق
_نه.. فعلا میخوام پیش ا.ت باشم ...
+اقا! ما هر چه زودتر باید به ایشون خون تزریق کنیم! لطفا تا ما برسیم به اتاق شما هم برید خون بدید..!
_هوف.. فاک ...
+ام..
___
_لعنتی .. اینهمه ادم کشتم و خون دیدم .. تاحالا خون خودمو ندیدم!!
+جان؟
_هیچی به کارت برس ..
+اقا شما حق نداری به من بگین چیکار کنم نکنم!!
_خفه بابا .. پرو
+یعنی چی!!
_ببین یه کاری نکن همینجا همه چیو رو سرت خراب کنم !!
_کارت بکن!!
یونگی از قصد جیبی که توش تفنگ بود زیر زیرکی نشون داد و اون دختر هم برای اینکه اتفاقی نیوفته سریع کارشو انجام داد و از اتاق خارج شد ..
یونگی سریع اومد به اتاقت ..
بهش گفتن بره بیرون تا کاراتو بکنن..
حدود یه ساعت یونگی سر پا بود ...
ساعتشو نگاه کرد ..
03:30
_وای پسر ..
رفت تو ماشین و سرشو گداشت رو فرمون و چشماشو بست..
تو فکر بود و بی صدا اشک میریخت ..
یهو به پنجرهه ماشین زدن و سریع اشکاشو پاک کرد و شیشه رو داد پایین..:
_هوم؟
+بفرمایید میتونید مریضتونو ملاقت کنید فقط قبلش صورت حساب...
یونگی صد هزار وون رو از جیب یکی از صندلیای عقب دراورد:
_فعلا همینو دارم.. امم.. به درد میخوره یا بیشتر میخواین؟..
+ا..یین خیلی زیادههه..
_عااا.. خب بگیرش..
و بعدش سریع به سمت اتاقت اومد..
ادمین:
خب وقتشه که رای گیری کنیم سد اِند شه یا هپی اِند؟ البته خودم سد اند دارم تموم میکنم؛))
@Mochi_park
#Fan_fake_BTS
#fan_fake
#suga
#ماه_خیلی_قشنگه
۸.۵k
۰۵ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.