برادر غیرتی من
پارت ۳۴
یون : آره
زوج ها : تولدتون مبارک
یون : باز اون روز نحس رسید
یونا : یون فامیلت چیه
یون : بهم گفتن لی الان من لی یونم
یونا : عهه
یون : من میرم بالای درخت
هوجو : الان چرا منو بیدار کردی
یون : بیا بالا
هوجو : آخه تو چیکارم داری
یون : بیا ( اخم کیوت )
هوجو : باشه
باهاش رفتم بالا
یون : اونجا رو نگاه کن
هوجو : خب
یون : محلیه که مادرت مرد
هوجو : امروز
یون : ههی
داشت گریه میکرد
هوجو : چی شده
یون : صبح بیدار شدم دیدم ماکی و ساکی مردن ( گریه )
هوجو : نگفتی به خاطر چی ناراحت بودی
یون : بخاطر این
هوجو : مارک جدید باند
یون : آره خیلی جاش میسوزه
همه : بیاین پایین
یون : اومدیم
پریدیم پایین
یون : توهم بلدی بپری
هوجو : این کار منع
یونا : کی شیر موز میخواد
کوک و یون و جنی : من
یونا : سلام زندایی
جنی : هیونگ تولدت مبارک توهم همین طور اونی
جنی : عههه مامان این برادر معلم ماست
هوجو : برادر ناتنی
کوک : من شیر موز میخوام
یونا : بیا
یون و جنی : ما
یونا : بیاین
جوآ : کوچولو ها
یونا : معرفی نمیکنین
جوآ : همکار ما جانگ هوسوک
هوجو : بابا
یون : آقای جانگ
هوسوک : یون هوجو
یون : هوجو اذیتم کرد
هوسوک : هوجو
هوجو : گوه خوردم
کوک : شما همو میشناسید
هوسوک : این بشر پسرمه
کوک : آهان تولدتون مبارک کیم ها
یون : کیم ها نه لی و کیم
جوآ : تو لی هستی
یون.: بنده لی یون هستم ۱۸ ساله و استاد بالا رفتن و پریدن
جنی : بابا بابا
کوک : مغز منو خوردی چیه عزیزم
جنی : منم میخوام برم بالا
کوک : کسی که ندارم بره بالا
جنی : هیونگ داره میره
کوک : یون
یون : چیه
جوآ : تو از بارون نمیترسیدی
پرید پایین
یون : میترسیدم دیگه نمیترسم
هوجو : یون تب داری
یونا : یک دو سه
یون از حال رفت
یونا : وقتی تب میکنه به سه شماره بی هوش میشه
بغلش کردم و بردمش تو
رفتم پایین
هوجو : آخ چرا موهامو میکشی
جنی : چون اون روز هیونگم رو اذیت کردی
هوجو : امممم
جنی : مامان کش مو بده
جوآ : بیا
هوجو: به جون من موهامو ول کن
جنی ........
خ
م
ا
ر
ی
یون : آره
زوج ها : تولدتون مبارک
یون : باز اون روز نحس رسید
یونا : یون فامیلت چیه
یون : بهم گفتن لی الان من لی یونم
یونا : عهه
یون : من میرم بالای درخت
هوجو : الان چرا منو بیدار کردی
یون : بیا بالا
هوجو : آخه تو چیکارم داری
یون : بیا ( اخم کیوت )
هوجو : باشه
باهاش رفتم بالا
یون : اونجا رو نگاه کن
هوجو : خب
یون : محلیه که مادرت مرد
هوجو : امروز
یون : ههی
داشت گریه میکرد
هوجو : چی شده
یون : صبح بیدار شدم دیدم ماکی و ساکی مردن ( گریه )
هوجو : نگفتی به خاطر چی ناراحت بودی
یون : بخاطر این
هوجو : مارک جدید باند
یون : آره خیلی جاش میسوزه
همه : بیاین پایین
یون : اومدیم
پریدیم پایین
یون : توهم بلدی بپری
هوجو : این کار منع
یونا : کی شیر موز میخواد
کوک و یون و جنی : من
یونا : سلام زندایی
جنی : هیونگ تولدت مبارک توهم همین طور اونی
جنی : عههه مامان این برادر معلم ماست
هوجو : برادر ناتنی
کوک : من شیر موز میخوام
یونا : بیا
یون و جنی : ما
یونا : بیاین
جوآ : کوچولو ها
یونا : معرفی نمیکنین
جوآ : همکار ما جانگ هوسوک
هوجو : بابا
یون : آقای جانگ
هوسوک : یون هوجو
یون : هوجو اذیتم کرد
هوسوک : هوجو
هوجو : گوه خوردم
کوک : شما همو میشناسید
هوسوک : این بشر پسرمه
کوک : آهان تولدتون مبارک کیم ها
یون : کیم ها نه لی و کیم
جوآ : تو لی هستی
یون.: بنده لی یون هستم ۱۸ ساله و استاد بالا رفتن و پریدن
جنی : بابا بابا
کوک : مغز منو خوردی چیه عزیزم
جنی : منم میخوام برم بالا
کوک : کسی که ندارم بره بالا
جنی : هیونگ داره میره
کوک : یون
یون : چیه
جوآ : تو از بارون نمیترسیدی
پرید پایین
یون : میترسیدم دیگه نمیترسم
هوجو : یون تب داری
یونا : یک دو سه
یون از حال رفت
یونا : وقتی تب میکنه به سه شماره بی هوش میشه
بغلش کردم و بردمش تو
رفتم پایین
هوجو : آخ چرا موهامو میکشی
جنی : چون اون روز هیونگم رو اذیت کردی
هوجو : امممم
جنی : مامان کش مو بده
جوآ : بیا
هوجو: به جون من موهامو ول کن
جنی ........
خ
م
ا
ر
ی
۵.۵k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.