حس خوب
براش تعجباوربود که چرا برادرش به کمکش نمیاد اما با اینکه به یاد ساعتی رفته بود به ونشون دیگه توقعی از برادرش نداشت پدرش موهاش رو گرفت و اونقدری باضربه های محکم که باعث میشد پنجره تا چند لحضه دیگه از جا در بیان اونو به دیوار میکوبید که دیگهجونی براش نمونده بود ولی اون مقاومت میکردو خودشرو قوی نشون میداد بللند شدو تا چند قدم روفت اما خورد زمین اولش همه فکرکردن علکیه یا به خاطر نداشتن جونش بود ولی تا یه 15 دقیقه اون جوری بود و قضیه داشت جدی میشد کسی نمیدید ولی اون دستش رو روی قلبش گذاشته بود و راه تنفسش قط شده بود اونا فکر میکردن از مستیه ولی وقتی برادزش نزدیکشد دید لباش خشک شده و رنگش پریده و بوی الکل هم نمیده نگاهش سمت دستش رفت که دید روی قلبش مونه و تکون نمیخوره و حتی نفس هم نمیکشه اون موند و جسم بی جونی که روی زمین افتاده بود برادرش اونو برداشت و به سمت ماشین دوید تنها چیی که از دهنش اونم با صدای بلندش به گوش میرسید این بود که داشت اسم دخترک رو صدا میزد پدرش که تازه فعمید قضیه از چه قراره زانوهاش شل شد و به زمین افتاد اما دیگه کار از کار گذشته بود
[بیمارستان]
دکتر رو به برادر دختر کرد و گفت
+آقای لی ایشون ناراحت قلبی دارن و باید عمل بشن
_ ولی اون که حالش خوب بود چرا یهو اینجوری شد
+اگه میخواین جون سالم در ببره باید این فرم رو پر کنید و بهتون بگم این عمل ریسکش بالاست
در حالی که قطره اشکی از چشم برادرش مهمون ناخواسته گونه هایش شدن برگه رو گرفت و امضا کرد به هر حال میتونست شانسش رو امتحان کنه
«۴ ساعت بعد»
۴ ساعت میگذشت که دخترک خودشون تو دل اتاق عمل جا کرده بود و برادری که گوشه سالن داشت قطره قطره اشکی میریخت
بالاخره عمل تموم شد ودکترش بیرون اومد برادر از جاش بلند شد و به سمت دکتر حمله ور شد
_ آقای دکتر چیشد
+ عملش به خوبی پیش رفت ولی باید تا یک هفته اینجا تحت مراقبت باشه
_ ممنون
دختر رو به بخش مراقبت های ویژه فرستادن و تا دوساعت بهوش اومد
بعد از آنالیز کردن جایی که داخلش بود فهمید که توی بیمارستانه و سرم بهش وسله میخواست بلند شه که قفسه سینه به درد اومد
[بیمارستان]
دکتر رو به برادر دختر کرد و گفت
+آقای لی ایشون ناراحت قلبی دارن و باید عمل بشن
_ ولی اون که حالش خوب بود چرا یهو اینجوری شد
+اگه میخواین جون سالم در ببره باید این فرم رو پر کنید و بهتون بگم این عمل ریسکش بالاست
در حالی که قطره اشکی از چشم برادرش مهمون ناخواسته گونه هایش شدن برگه رو گرفت و امضا کرد به هر حال میتونست شانسش رو امتحان کنه
«۴ ساعت بعد»
۴ ساعت میگذشت که دخترک خودشون تو دل اتاق عمل جا کرده بود و برادری که گوشه سالن داشت قطره قطره اشکی میریخت
بالاخره عمل تموم شد ودکترش بیرون اومد برادر از جاش بلند شد و به سمت دکتر حمله ور شد
_ آقای دکتر چیشد
+ عملش به خوبی پیش رفت ولی باید تا یک هفته اینجا تحت مراقبت باشه
_ ممنون
دختر رو به بخش مراقبت های ویژه فرستادن و تا دوساعت بهوش اومد
بعد از آنالیز کردن جایی که داخلش بود فهمید که توی بیمارستانه و سرم بهش وسله میخواست بلند شه که قفسه سینه به درد اومد
۱.۹k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.