mafia-part 3
It's hard to be mafia...
بعد از اینکه یه لباس خوب پوشیدم تصمیم گرفتم یه سر برم پارک تا حال و هوام عوض شه.
وقتی رسیدم پارک ، همینطور در حال قدم زدن بودم که برام یه پیام اومد
از طرف دوستم بود ، زیاد باهاش ارتباط نداشتم به خاطر همین تصمیم گرفته بود دوستاش رو دور هم جمع کنه
مهمونی فردا بود و من برای این مهمونی نمیدونستم باید چه نوع لباسی بپوشم پس رفتم یه سر لباس فروشی تا یه لباس مناسب بگیرم
لباس رو خریدم و برگشتم عمارت ، لباس رو تنم کردم چیز جالبی بود و خوشم اومده بود ازش
/فردا/
صبح بیدار شدم ساعت تقریبا دم دمای ۹ بود و دیدم دوستم برام آدرس رو فرستاده ، جای دوری نبود پس عجله نکردم برای آماده شدن ، مهمونی از ساعت ۲ شروع میشد ولی پایانش معلوم نبود .
اول رفتم حموم و وقتی از حموم برگشتم دیدم روی میز آرایشم یه پاکت نامه هستش سریع فلیکس رو صدا زدم و گفتم این چیه ؟؟
فلیکس : خانم داخل حموم بودید پیک رسید و گفت این برای خانم کیم ریوجین هستش ازش پرسیدم از طرف کی هست ولی گفت میشناسیدش
-باشه ممنون میتونی بری
نامه رو باز کردم ، فقط یه جمله نوشته بود : قراره همدیگه رو بعد سالها ببینیم ، خیال کردم همون دوستمه ولی دلیلی نداشت که برام نامه بنویسه ، بی دلیل یاد پدر و مادرم افتادم و گفتم شاید همونه.
همینطور که تو فکر بودم داشتم آرایش میکردم ، اصن نمیدونم زمان چطوری گذشت ساعت ۱:۳۰ شد
سریع لباس پوشیدم و به فلیکس گفتم من رو برسونه
اسلاید ۲ لباس ریوجین برای مهمونی
بعد از اینکه یه لباس خوب پوشیدم تصمیم گرفتم یه سر برم پارک تا حال و هوام عوض شه.
وقتی رسیدم پارک ، همینطور در حال قدم زدن بودم که برام یه پیام اومد
از طرف دوستم بود ، زیاد باهاش ارتباط نداشتم به خاطر همین تصمیم گرفته بود دوستاش رو دور هم جمع کنه
مهمونی فردا بود و من برای این مهمونی نمیدونستم باید چه نوع لباسی بپوشم پس رفتم یه سر لباس فروشی تا یه لباس مناسب بگیرم
لباس رو خریدم و برگشتم عمارت ، لباس رو تنم کردم چیز جالبی بود و خوشم اومده بود ازش
/فردا/
صبح بیدار شدم ساعت تقریبا دم دمای ۹ بود و دیدم دوستم برام آدرس رو فرستاده ، جای دوری نبود پس عجله نکردم برای آماده شدن ، مهمونی از ساعت ۲ شروع میشد ولی پایانش معلوم نبود .
اول رفتم حموم و وقتی از حموم برگشتم دیدم روی میز آرایشم یه پاکت نامه هستش سریع فلیکس رو صدا زدم و گفتم این چیه ؟؟
فلیکس : خانم داخل حموم بودید پیک رسید و گفت این برای خانم کیم ریوجین هستش ازش پرسیدم از طرف کی هست ولی گفت میشناسیدش
-باشه ممنون میتونی بری
نامه رو باز کردم ، فقط یه جمله نوشته بود : قراره همدیگه رو بعد سالها ببینیم ، خیال کردم همون دوستمه ولی دلیلی نداشت که برام نامه بنویسه ، بی دلیل یاد پدر و مادرم افتادم و گفتم شاید همونه.
همینطور که تو فکر بودم داشتم آرایش میکردم ، اصن نمیدونم زمان چطوری گذشت ساعت ۱:۳۰ شد
سریع لباس پوشیدم و به فلیکس گفتم من رو برسونه
اسلاید ۲ لباس ریوجین برای مهمونی
۲.۶k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.