مافیا پارت هشت
صبح
اجوما دخترم بیا برا صبحونه
ات باشه اومدم
اومد وایین ولی لنگ میزد تااینکه کوک دیدش
کوک اومد بلندش کرد گذاشتش روی پاش
ات نمیشه بلند شم
کوک نچ
ات و کوک غذا هارو خوردن نا اینکه ات خواست بلند شه که کوک گرفتش
ات ولم کن بزار خودم برم
کوک دیدم داشتی لنگ میزدی پس خودم میبرمت
بردش و گذاشتش داخل اتاق
ات ممنون
کوک تشکر نیاز نی
ات ویو
چرا انقد مهربون شده چرا هر موقع میام پیشش قلبم تند تند میزنه نکنه عاشف شدم نهنه ااشق نشدی نه نه عاشق شدی نشدی شدی نشدی شدییی شدم عاشقش شدم چرا باید عاشق یه مافیا بشم
ات داشت کتاب میخوند که کوک اومد داخل
کوک امم سلام
ات سرت تو کلام فک کرد اجوماعه عه جچچچیزه سسلام
کوک من تاحلا کلاه نداشتم خنده
ات عه پس باکت چی
کوک باک چچی
ات باکت
کوک چیه
ات یه نوع کلاه
کوک اها میتونی نشونم بدی
ات اره پاشد کمد رو باز کرد یکی از کلاهاش رو در اورد
ات اینه
کوک امم خوشگله
ات اره گذاشتش روی سر کوک
ات بهت میاد
کوک ایینه داری
ات اره بیا
کوک امم اره خوشگله یه سوال
ات بگو
کوک چرا انقد چیزای رنگی پنگی داری
ات چون دوس دارم
کوک زبونو باش
ات نه منظورم اسن بود به چیزای کیوت علاقه دارم
کوک من عاشق چیزای دارکم
ات هوم
کوک کلاه رو دراور و داد به ات
کوک ممنون
ات خواهش
کوک نشست روی تخت
ات نمیشه بری بیورن میخوام لباس عوض کنم
کوک نه
ات برووو
کوک نههه
ات اره
کوک نه
ات اره
کوک اره
ات گفتی اره افرین پسر شجا برو بیرون
کوک کی گفته به حرفت گوش بدم همینجا میخ کوب میشم
اجوما دخترم بیا برا صبحونه
ات باشه اومدم
اومد وایین ولی لنگ میزد تااینکه کوک دیدش
کوک اومد بلندش کرد گذاشتش روی پاش
ات نمیشه بلند شم
کوک نچ
ات و کوک غذا هارو خوردن نا اینکه ات خواست بلند شه که کوک گرفتش
ات ولم کن بزار خودم برم
کوک دیدم داشتی لنگ میزدی پس خودم میبرمت
بردش و گذاشتش داخل اتاق
ات ممنون
کوک تشکر نیاز نی
ات ویو
چرا انقد مهربون شده چرا هر موقع میام پیشش قلبم تند تند میزنه نکنه عاشف شدم نهنه ااشق نشدی نه نه عاشق شدی نشدی شدی نشدی شدییی شدم عاشقش شدم چرا باید عاشق یه مافیا بشم
ات داشت کتاب میخوند که کوک اومد داخل
کوک امم سلام
ات سرت تو کلام فک کرد اجوماعه عه جچچچیزه سسلام
کوک من تاحلا کلاه نداشتم خنده
ات عه پس باکت چی
کوک باک چچی
ات باکت
کوک چیه
ات یه نوع کلاه
کوک اها میتونی نشونم بدی
ات اره پاشد کمد رو باز کرد یکی از کلاهاش رو در اورد
ات اینه
کوک امم خوشگله
ات اره گذاشتش روی سر کوک
ات بهت میاد
کوک ایینه داری
ات اره بیا
کوک امم اره خوشگله یه سوال
ات بگو
کوک چرا انقد چیزای رنگی پنگی داری
ات چون دوس دارم
کوک زبونو باش
ات نه منظورم اسن بود به چیزای کیوت علاقه دارم
کوک من عاشق چیزای دارکم
ات هوم
کوک کلاه رو دراور و داد به ات
کوک ممنون
ات خواهش
کوک نشست روی تخت
ات نمیشه بری بیورن میخوام لباس عوض کنم
کوک نه
ات برووو
کوک نههه
ات اره
کوک نه
ات اره
کوک اره
ات گفتی اره افرین پسر شجا برو بیرون
کوک کی گفته به حرفت گوش بدم همینجا میخ کوب میشم
۱۴.۸k
۱۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.