ترس از تنهایی 🤍🖤 •°Part 6°•
لیانا: راستی کوک مگه نباید سرکار میرفتی؟
جونگ کوک: چرا ولی چند ساعت مرخصی گرفتم راستی ناهار هم به نارا(خواهر کوک) گفتم درست کنه برات بیاره خبر بارداریتم گفتم خیلی خوشحال شد
لیانا: براش زحمت میشه که
جونگ کوک: نه بابا اون از خداش بود به هر حال من یه ساعت دیگه باید برم مراقب خودت باش تحرک نداشته باش سرپا نمون زیاد هر چی هوس کردی بهم زنگ بزن برات میفرستم و داروهاتم به موقع بخور اگر احساس کردی حالت بده حتما بهم زنگ بزن گوشیت همش همراهت باشه اکی نارا هم زودی میاد
لیانا: باشه کوک نیازی نیست نگران باشی عشقم من مواظبم
جونگ کوک: خب بزار اینجارو جمع و جور کنم برم حاضر بشم
لیانا: بزار کمکت کنم
جونگ کوک: اصلاااا حرفشم نزن شما از الان تا نه ماه اجازه نداری کار بکنی
لیانا: باشه عزیزم فقط کوک میشه بگی اجوما بیاد خونرو تمیز کنه حس میکنم بهم ریختست نمیدونم چرا
جونگ کوک: خونه که اط تمیزی برق میزنه عشقم ولی خب برای اطمینان شما بهش زنگ میزنم میگم
لیانا: مرسی کوکی جونم راستی به پسرا که نگفتی خبر رو؟
جونگ کوک: نه ولی میخواستم بگم امروز بهشون چطور؟
لیانا: خب اجوما که داره میاد نارا هم که پیشمه میگم شام دعوتشون کنیم هوم خیلی وقته ندیدمشون
جونگ کوک: برات سخت نمیشه؟
لیانا: نه اجوما که خونرو تمیز میکنه نارا هم میاد آشپزی میکنه منم کارای نشستنی رو انجام میدم
جونگ کوک: باشه ولی نباید به خودت فشار بیاریا
لیانا: باشه عزیزم
جونگ کوک آشپز خونرو تمیز کرد و رفت داخل اتاق دید که لیانا روی تخت نیمه نشستست
جونگ کوک: ....
کپی ممنوع ❌
جونگ کوک: چرا ولی چند ساعت مرخصی گرفتم راستی ناهار هم به نارا(خواهر کوک) گفتم درست کنه برات بیاره خبر بارداریتم گفتم خیلی خوشحال شد
لیانا: براش زحمت میشه که
جونگ کوک: نه بابا اون از خداش بود به هر حال من یه ساعت دیگه باید برم مراقب خودت باش تحرک نداشته باش سرپا نمون زیاد هر چی هوس کردی بهم زنگ بزن برات میفرستم و داروهاتم به موقع بخور اگر احساس کردی حالت بده حتما بهم زنگ بزن گوشیت همش همراهت باشه اکی نارا هم زودی میاد
لیانا: باشه کوک نیازی نیست نگران باشی عشقم من مواظبم
جونگ کوک: خب بزار اینجارو جمع و جور کنم برم حاضر بشم
لیانا: بزار کمکت کنم
جونگ کوک: اصلاااا حرفشم نزن شما از الان تا نه ماه اجازه نداری کار بکنی
لیانا: باشه عزیزم فقط کوک میشه بگی اجوما بیاد خونرو تمیز کنه حس میکنم بهم ریختست نمیدونم چرا
جونگ کوک: خونه که اط تمیزی برق میزنه عشقم ولی خب برای اطمینان شما بهش زنگ میزنم میگم
لیانا: مرسی کوکی جونم راستی به پسرا که نگفتی خبر رو؟
جونگ کوک: نه ولی میخواستم بگم امروز بهشون چطور؟
لیانا: خب اجوما که داره میاد نارا هم که پیشمه میگم شام دعوتشون کنیم هوم خیلی وقته ندیدمشون
جونگ کوک: برات سخت نمیشه؟
لیانا: نه اجوما که خونرو تمیز میکنه نارا هم میاد آشپزی میکنه منم کارای نشستنی رو انجام میدم
جونگ کوک: باشه ولی نباید به خودت فشار بیاریا
لیانا: باشه عزیزم
جونگ کوک آشپز خونرو تمیز کرد و رفت داخل اتاق دید که لیانا روی تخت نیمه نشستست
جونگ کوک: ....
کپی ممنوع ❌
۴۸.۹k
۲۴ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.