p³³
الان فقط منو ا،ت تو اتاق تنهاییم
(منتظر چی هستی ها؟🤨)
-چیه چرا اینطوری نگام میکنی ؟
+ هیچی
رفتم داخل حموم .. آب داغ و باز کردم زخمم بد تیر کشید ناخود آگاه آهی بیرون دادم که دست خودم نبود .. در حموم در خورد
- هی جونگکوک خوبی
سریع زیر دوش رفتم و حولمو دورم پیچیدم و اومدم بیرون ک تو یک قدمی ا،ت قرار گرفتم .. زخمم تیر میکشید چشمم و برای چند ثانیه بستم و باز کردم
- خوبی؟
+ اره
خواستم برم ک دستمو گرفت برگشتم سمتش
- میدونم خوب نیستی
روبه روم وایستاد و حوله و از روی سینم داد کنار ... اگه یکم دیگه زخم باز میشد خون میزد بیرون ..
دستش و روی زخمم کشید .. حالم بد بود .. داشتم عرق میکردم .. هی کوک خودتو حفظ کن هنوز اون لباس تنش بود ..
- برو بخواب رو تخت
اینو گفت و رفت تو اتاق و جعبه کمک های اولیه و آورد خوابیدم رو تخت .. یک دستمو زیر سرم بردم . نشست لب تخت .. هرچه جلو تر میومد بدنش بیشتر تو دیدم میومد .. یکم پماد رو دستش ریخت و مالید به زخمم چشمم و بستم خیلی درد داشت
- الان تموم میشه
لمس کردنش باعث میشد بیشتر تحر£یک شم . دستش و گرفتم و خوابوندمش و روش خیمه زدم ..
- ک...وک
لبامو گذاشتم رو لباش ... مک میزدم (اینا چیه من مینویسممم) باهام همکاری نمیکرد .. بعد چند مین نفسم بند اومد و از لباش جدا شدم ..
+ ا.ت ...
دیدم گردنمو گرفت و لباشو چسبوند به لبام ایندفعه اون مک میزد .. منم باهاش همکاری کردم .. نفسمون تموم داشت میشد جدا شدیم از هم ..، انگار ا.ت شک بودش
+ من ... من عاشقتم..)
- چ...چکار...کردم ..
پسم زد و بلند شد و رفت بیرون از اتاق .. رو تخت ول شدم.. ینی اونم دوسم داره ؟
ا،ت ویو
وای ... سرمو گرفته بودم.. گیج شدم ... همه جا برام مبهوته.. چرا لبشو بوسیدم ؟ مگه من دوسش دارم ؟ شاید دارم و نمی دونم؟.. معدم تیر کشید داشت حالم بد میشد چشام سیاهی میرفت که یکی بغلم کرد .. همه جارو تار میدیدم، معدم داشت انگار از جاش در می اومد ..، جونگکوک بغلم کرده بود؟ نشوندم رو لبه تخت اما اگه با دستش سرمو ول می کرد میوفتادم .. با دست دیگش قرص و گذاشت تو دهنم و آب کنار پاتختی و داد بهم ..، یکم تاری چشمام بهتر شد .. فشارم افتاده بود و همزمان معدم تیر میکشید ..
جونگکوک با دستش بلندم کرد و خوابوندم روی تخت .. چشمام گرم شد و دیگه چیزی نفهمیدم ....
بچه ها امروز حالم اصن خوب نبود ولی چون شرطا رد شده بود گذاشتم 💕
**لایک ²²
**کامنت ²⁰
(منتظر چی هستی ها؟🤨)
-چیه چرا اینطوری نگام میکنی ؟
+ هیچی
رفتم داخل حموم .. آب داغ و باز کردم زخمم بد تیر کشید ناخود آگاه آهی بیرون دادم که دست خودم نبود .. در حموم در خورد
- هی جونگکوک خوبی
سریع زیر دوش رفتم و حولمو دورم پیچیدم و اومدم بیرون ک تو یک قدمی ا،ت قرار گرفتم .. زخمم تیر میکشید چشمم و برای چند ثانیه بستم و باز کردم
- خوبی؟
+ اره
خواستم برم ک دستمو گرفت برگشتم سمتش
- میدونم خوب نیستی
روبه روم وایستاد و حوله و از روی سینم داد کنار ... اگه یکم دیگه زخم باز میشد خون میزد بیرون ..
دستش و روی زخمم کشید .. حالم بد بود .. داشتم عرق میکردم .. هی کوک خودتو حفظ کن هنوز اون لباس تنش بود ..
- برو بخواب رو تخت
اینو گفت و رفت تو اتاق و جعبه کمک های اولیه و آورد خوابیدم رو تخت .. یک دستمو زیر سرم بردم . نشست لب تخت .. هرچه جلو تر میومد بدنش بیشتر تو دیدم میومد .. یکم پماد رو دستش ریخت و مالید به زخمم چشمم و بستم خیلی درد داشت
- الان تموم میشه
لمس کردنش باعث میشد بیشتر تحر£یک شم . دستش و گرفتم و خوابوندمش و روش خیمه زدم ..
- ک...وک
لبامو گذاشتم رو لباش ... مک میزدم (اینا چیه من مینویسممم) باهام همکاری نمیکرد .. بعد چند مین نفسم بند اومد و از لباش جدا شدم ..
+ ا.ت ...
دیدم گردنمو گرفت و لباشو چسبوند به لبام ایندفعه اون مک میزد .. منم باهاش همکاری کردم .. نفسمون تموم داشت میشد جدا شدیم از هم ..، انگار ا.ت شک بودش
+ من ... من عاشقتم..)
- چ...چکار...کردم ..
پسم زد و بلند شد و رفت بیرون از اتاق .. رو تخت ول شدم.. ینی اونم دوسم داره ؟
ا،ت ویو
وای ... سرمو گرفته بودم.. گیج شدم ... همه جا برام مبهوته.. چرا لبشو بوسیدم ؟ مگه من دوسش دارم ؟ شاید دارم و نمی دونم؟.. معدم تیر کشید داشت حالم بد میشد چشام سیاهی میرفت که یکی بغلم کرد .. همه جارو تار میدیدم، معدم داشت انگار از جاش در می اومد ..، جونگکوک بغلم کرده بود؟ نشوندم رو لبه تخت اما اگه با دستش سرمو ول می کرد میوفتادم .. با دست دیگش قرص و گذاشت تو دهنم و آب کنار پاتختی و داد بهم ..، یکم تاری چشمام بهتر شد .. فشارم افتاده بود و همزمان معدم تیر میکشید ..
جونگکوک با دستش بلندم کرد و خوابوندم روی تخت .. چشمام گرم شد و دیگه چیزی نفهمیدم ....
بچه ها امروز حالم اصن خوب نبود ولی چون شرطا رد شده بود گذاشتم 💕
**لایک ²²
**کامنت ²⁰
۱۴.۴k
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.