Betrayal p1
ویو ات
صبح از خواب بیدار شدم دیدم که جیمین نیست حتما رفته شرکت بلند شدم رفتم کارای لازمو کردم رفتم پیش بورام بیدارش کردم رفتیم برای صبحونه
ویو جیمین
از خواب بیدار شدم دیدم ات بغلم خوابیده اخه من فداش بشم بوسه ای رو سرش گذاشتم دیدم دیرم شده رفتم دستشویی کارای لازمو کردم رفتم صبحونه خوردم سریع رفتم سوار ماشین شدم رفتم سمت شرکت
ویو رسیدن به شرکت
یونا. او سلام آقای پارک (عشوه)
(توجه یونا عاشق جیمینه و چند بار میخواسته که تحریکش کنه و اهم اهم کنن ولی جیمین در میرفت)
جیمین.(سرد)
جیمین رفت تو اتاقش
ویو ات اینا
بورا. مامانی؟
ات. جونم؟
بورا. دیر شده بابا چرا نمیاد؟
ات. ها... نمیدونم ساعت11شبه همیشه ساعت9خونه بود بهش زنگم میزنم جواب نمیده عشق مامان
بورا. بله؟
ات. میرم ببینم بابات کجاس باشه تو هم خونه بمون آجوما خونس خب؟
بورا. چشم مامانی🫂
ات رفت سوار ماشین شد رفت به سمت شرکت
ویو جیمین
او ساعت9:58دقیقس دیرم شد گوشیم کو ام گوشیم کوش که یهو در اتاق باز شد و خدمتکار شرکت قهوه اورد اما چرا دستش میلرزید؟
جیمین. عام چیزی شده؟
خدمتکار. نـ نـ نه بفرمایین قهوتون
جیمین. ممنون
خدمتکار رفت
گوشمو چرا پیدا نمیکنم خدایا
جیمین از قهوش خورد
ویو یونا
امروز دیگه باید واسه جیمین بشم هر طور شده موقع دادن چندتا از پرونده هاگوشیشو کش رفتم و به خدمتکار پول دادم که تو قهوش تحریک کننده بریزه کنار شرکت یه هتل بود بهتره از الان رزرو کنم یه اتاق رزرو کردم
ویو جیمین
بعد خوردن قهوه حالم خیلی بد شد فهمیدم کاره یوناست بلند داد زدم(الان دیر وقته تو شرکت فقط یونا و جیمین با خدمتکار که اونم رفت)
جیمین. یونااااا
که یونا درو باز کرد با یه لباسی که منو بیشتر بیشتر تحریک میکرد
یونا. چیزی شده؟(دستشو انداخت دور گردن جیمین
جیمین. کـ کـ کار تو بود نه؟(نفس زنان)
یونا. بیا بریم
ویو حیمین
یونا دستمو گرفت میخواستم دستمو از دستش بیرون بکشم ولی دیگه حرکاتم دست خودم نبود و باهاش رفتم منو برد تو هتل و یه اتاق که شروع کرد به بوسیدنم و(اسمات)
ویوات
رفتم شرکتش اما هیچ کس نبود یعنی کجاس کل شرکتو گشتم که دیگه نگران شدم برگشتم خونه
بورا. مامانی باباکو پس؟
ات. ها.. بابات فردا میاد کار داره قشنگم برو بخواب
بورا. چشم مامانی🫂
بورا رفت بخوابه
ویو ات
تا صبح بیدار بودم چشمام پف کرده بود که یهو...
ادامه دارد..
حمایت کنید 🥺♥
خب گایز اینم پارت یکش بزارم ادامشو؟؟
صبح از خواب بیدار شدم دیدم که جیمین نیست حتما رفته شرکت بلند شدم رفتم کارای لازمو کردم رفتم پیش بورام بیدارش کردم رفتیم برای صبحونه
ویو جیمین
از خواب بیدار شدم دیدم ات بغلم خوابیده اخه من فداش بشم بوسه ای رو سرش گذاشتم دیدم دیرم شده رفتم دستشویی کارای لازمو کردم رفتم صبحونه خوردم سریع رفتم سوار ماشین شدم رفتم سمت شرکت
ویو رسیدن به شرکت
یونا. او سلام آقای پارک (عشوه)
(توجه یونا عاشق جیمینه و چند بار میخواسته که تحریکش کنه و اهم اهم کنن ولی جیمین در میرفت)
جیمین.(سرد)
جیمین رفت تو اتاقش
ویو ات اینا
بورا. مامانی؟
ات. جونم؟
بورا. دیر شده بابا چرا نمیاد؟
ات. ها... نمیدونم ساعت11شبه همیشه ساعت9خونه بود بهش زنگم میزنم جواب نمیده عشق مامان
بورا. بله؟
ات. میرم ببینم بابات کجاس باشه تو هم خونه بمون آجوما خونس خب؟
بورا. چشم مامانی🫂
ات رفت سوار ماشین شد رفت به سمت شرکت
ویو جیمین
او ساعت9:58دقیقس دیرم شد گوشیم کو ام گوشیم کوش که یهو در اتاق باز شد و خدمتکار شرکت قهوه اورد اما چرا دستش میلرزید؟
جیمین. عام چیزی شده؟
خدمتکار. نـ نـ نه بفرمایین قهوتون
جیمین. ممنون
خدمتکار رفت
گوشمو چرا پیدا نمیکنم خدایا
جیمین از قهوش خورد
ویو یونا
امروز دیگه باید واسه جیمین بشم هر طور شده موقع دادن چندتا از پرونده هاگوشیشو کش رفتم و به خدمتکار پول دادم که تو قهوش تحریک کننده بریزه کنار شرکت یه هتل بود بهتره از الان رزرو کنم یه اتاق رزرو کردم
ویو جیمین
بعد خوردن قهوه حالم خیلی بد شد فهمیدم کاره یوناست بلند داد زدم(الان دیر وقته تو شرکت فقط یونا و جیمین با خدمتکار که اونم رفت)
جیمین. یونااااا
که یونا درو باز کرد با یه لباسی که منو بیشتر بیشتر تحریک میکرد
یونا. چیزی شده؟(دستشو انداخت دور گردن جیمین
جیمین. کـ کـ کار تو بود نه؟(نفس زنان)
یونا. بیا بریم
ویو حیمین
یونا دستمو گرفت میخواستم دستمو از دستش بیرون بکشم ولی دیگه حرکاتم دست خودم نبود و باهاش رفتم منو برد تو هتل و یه اتاق که شروع کرد به بوسیدنم و(اسمات)
ویوات
رفتم شرکتش اما هیچ کس نبود یعنی کجاس کل شرکتو گشتم که دیگه نگران شدم برگشتم خونه
بورا. مامانی باباکو پس؟
ات. ها.. بابات فردا میاد کار داره قشنگم برو بخواب
بورا. چشم مامانی🫂
بورا رفت بخوابه
ویو ات
تا صبح بیدار بودم چشمام پف کرده بود که یهو...
ادامه دارد..
حمایت کنید 🥺♥
خب گایز اینم پارت یکش بزارم ادامشو؟؟
۲۲.۳k
۳۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.