What should I do?: ⁵
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناگهان گوشی ا/ت زنگ خورد
-یونگی: شیبال الان باید زنگ میخورد
-ا/ت: مشکلی نیست «خندیدن»
-گوشیشو برداشت
-با اسم روی صفحه دستشو رو لباش گذاشت
-ا/ت: ساکت بابامه
-ا/ت:الو جانم؟
-پ. ا: کجایی دخترم؟
-ا/ت: باشگاهم بابایی
-پ. ا: باشه مواظب خودت باش زود برگرد داریم شام میخوریم
-ا/ت: چشم بابایی فعلا
-گوشیو قطع کرد
-یونگی: چی گفت؟
-ا/ت:گفت برم خونه دارن شام میخورن
-یونگی: باشه عشقم برسونمت خونه؟
-ا/ت: نه عزیزم خودم میرم
-ا/ت لباساشو پوشید و لبای یونگی رو بوسید و راه افتاد
-ا/ت رفت خونه
-داشت کفشاشو در میاورد که باباش اومد
-پ. ا: کجا بودی دیر وقته نمیگی نگران میشیم
-ا/ت: معذرت میخوام داشتم تمرین میکردم
-پ. ا: غذا میخوری؟
-ا/ت: گشنه نیستم
-لبخندی زدم
-پ. ا: باشه
-ا/ت: میرم بخوابم خسته ام دوستت دارم فعلا
-بوس پروازی
-ا/ت رفت توی اتاقش لباساشو عوض کرد
-روی تخت دراز کشید
-ا/ت: چطور به خانوادم بگم؟
-چشامو بستم
-پتومو سفت گرفتم
-که کم کم خوابم برد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ناگهان گوشی ا/ت زنگ خورد
-یونگی: شیبال الان باید زنگ میخورد
-ا/ت: مشکلی نیست «خندیدن»
-گوشیشو برداشت
-با اسم روی صفحه دستشو رو لباش گذاشت
-ا/ت: ساکت بابامه
-ا/ت:الو جانم؟
-پ. ا: کجایی دخترم؟
-ا/ت: باشگاهم بابایی
-پ. ا: باشه مواظب خودت باش زود برگرد داریم شام میخوریم
-ا/ت: چشم بابایی فعلا
-گوشیو قطع کرد
-یونگی: چی گفت؟
-ا/ت:گفت برم خونه دارن شام میخورن
-یونگی: باشه عشقم برسونمت خونه؟
-ا/ت: نه عزیزم خودم میرم
-ا/ت لباساشو پوشید و لبای یونگی رو بوسید و راه افتاد
-ا/ت رفت خونه
-داشت کفشاشو در میاورد که باباش اومد
-پ. ا: کجا بودی دیر وقته نمیگی نگران میشیم
-ا/ت: معذرت میخوام داشتم تمرین میکردم
-پ. ا: غذا میخوری؟
-ا/ت: گشنه نیستم
-لبخندی زدم
-پ. ا: باشه
-ا/ت: میرم بخوابم خسته ام دوستت دارم فعلا
-بوس پروازی
-ا/ت رفت توی اتاقش لباساشو عوض کرد
-روی تخت دراز کشید
-ا/ت: چطور به خانوادم بگم؟
-چشامو بستم
-پتومو سفت گرفتم
-که کم کم خوابم برد
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲۲.۸k
۱۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.