◓ 𝚖𝚊𝚜𝚝𝚎𝚛 𝚊𝚗𝚍 𝚜𝚕𝚊𝚟𝚎◒
◓ 𝚖𝚊𝚜𝚝𝚎𝚛 𝚊𝚗𝚍 𝚜𝚕𝚊𝚟𝚎◒
𝚙𝚊𝚛𝚝4
کوک. پرنسس اینجا چیکار میکنه(آروم)
=گفت غذاهای مارو میخواد لجبازه دیه
کوک یه چشمک به خدمتکارای جوون زد که همه آب شدن خندم گرفت و کوک رفت
جا نبود کنار و فقط کنار پرنسس جا بود
=اجازه هست
هلنا. حتما
نشتم کنارش
هلنا. برادرت بود؟
=آره
هلنا. خیلی شبیهین
=نه زمین تا آسمون فرق دارییم!!(یکم بلند)
تازه متوجه لحنم شدم
=ببخشید
هلنا. اشکال نداره من عادت ندارم کسی باهام مثل یه خانم رفتار کنه
غذامو خردمو ظرفامو شستم هلنا خیلی آروم میخورد
فهمیدم یکی اومده تو آشپز سرمو بالا اوردم دیدم ارباب عه سریع همه بلند شدن و تعظیم کردیم و بعدش سرمونو پایین انداختیم
ارباب. هلنا! اینجا چیکار میکنی
هلنا. گشنم بود خوبب
ارباب. سر سفره این همه غذا بود
هلنا. منم انارو میخوام
ارباب. خیلی لجبازی
ارباب رفت بیرون
که بیسیم گوشم صدا داد و فهمیدم از اتاق ارباب جوانه رفتم بیرون از اتاق و از آسانسور رفتم به طبقه سووم رو به رو در اتاق ارباب جوان وایستادمو در زدم
&بیا تو
درو آروم باز کردم
=کاری داشتین
&....
𝚙𝚊𝚛𝚝4
کوک. پرنسس اینجا چیکار میکنه(آروم)
=گفت غذاهای مارو میخواد لجبازه دیه
کوک یه چشمک به خدمتکارای جوون زد که همه آب شدن خندم گرفت و کوک رفت
جا نبود کنار و فقط کنار پرنسس جا بود
=اجازه هست
هلنا. حتما
نشتم کنارش
هلنا. برادرت بود؟
=آره
هلنا. خیلی شبیهین
=نه زمین تا آسمون فرق دارییم!!(یکم بلند)
تازه متوجه لحنم شدم
=ببخشید
هلنا. اشکال نداره من عادت ندارم کسی باهام مثل یه خانم رفتار کنه
غذامو خردمو ظرفامو شستم هلنا خیلی آروم میخورد
فهمیدم یکی اومده تو آشپز سرمو بالا اوردم دیدم ارباب عه سریع همه بلند شدن و تعظیم کردیم و بعدش سرمونو پایین انداختیم
ارباب. هلنا! اینجا چیکار میکنی
هلنا. گشنم بود خوبب
ارباب. سر سفره این همه غذا بود
هلنا. منم انارو میخوام
ارباب. خیلی لجبازی
ارباب رفت بیرون
که بیسیم گوشم صدا داد و فهمیدم از اتاق ارباب جوانه رفتم بیرون از اتاق و از آسانسور رفتم به طبقه سووم رو به رو در اتاق ارباب جوان وایستادمو در زدم
&بیا تو
درو آروم باز کردم
=کاری داشتین
&....
۴.۹k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.