وقتی مشکل قلبی داری و ...[p1]
وقتی مشکل قلبی داری و ...[p1]
#هان #استری_کیدز #استری_کیدز
Pov:
وقتی مشکل قلبی داری و از فشار خانوادت جلو جیسونگ گریه میکنی و ...
توی افکاراتت غرق شده بودی..افکارات منفی ای که بهت جذب میشدن همش. و همش حرف های منفی ای مثل " چرا انقدر بدرد نخورم؟" " چرا هیچکس دوستم نداره؟" " چرا انقدر باید بد باشم؟"
بخاطر حرف های خانواده ات که دردش از کتک زدن هم بدترن فکر میکردی .. برای چندمین بار نفستو کلافه بیرون فرستادی و سرتو پایین هدایت کردی
جیسونگ دست از گیتار زدنش برداشت و به توی اخمی نگاه کرد
_ ا/ت چیزی شده؟ حالت خوبه ؟
لبخندی زدی و سرتو بالا دادی
= آره..
یک تا ابروشو بالا داد و سوالی نگاهت کرد
_ از وقتی اومدی حواست یک جای دیگست این دهمین باره که نفستو اینجوری بیلون میفرستی* دستشو روی دستت گذاشت * انگار یچیزی شده..
دیگه تحمل اون همه بغض برات سخت بود اجازه رها شدن اشک هات رو دادی قطره های اشک یکی یکی از پلک هات پایین میومد .. و همشون توی دست جیسونگ میریختن با دیدن اشکات نگران شد و تورو توی بغلش گرفت و شروع به نوازش کردن موهات کرد
شدت اشک ریزیت بیشتر از قبل شد سرتو تو سینه اش گذاشتی و با راحتی شروع به گریه کردن کردی..
آرامشت فقط و فقط بغل این پسر بود ، بغلی که میتونی ساعت ها توش باشی و بدون هیچ نگرانی ای گریه کنی ، با صدای آرومی و همینطور با نوازش موهای مشکی رنگ سیاهت گفت :
_ هیس..دختر کوچولوم .. اروم باش همه چیز درست میشه..
با صدای لرزونی و همینطور فشوردن لباسش لب زدی
= من..چرا انقدر بدرد نخورم..؟ هق .. هق ..چدا هیچکس هق.. دوستم نداره ...
_ بدرد نخور نیستی ا/ت ، عشق من تو بهترین فرد توی جهانی مهم نیست که دوستت دارن یا نه مهم اینکه تو صاحب و مالک قلب این پسر شدی ..
حرفی که زد یکم برات منطقی و همینطور خیلی خیلی زیبا بود سرتو از سینه اش فاصله دادی و به صورتش نگاه کردی
لبخندی زد و بوسه ای به پیشونی ات زد
_ تو فوقالعاده ای کیم ا/ت :)
لبخندی متقابل زدی اما با وجود درد یهویی از سینه ات لبخندت محو شد ودستتو گذاشتی رو سینت و محکم فشارش دادی جیسونگ نگران بهت نگاه کرد و با صدای نگرانی ای لب زد
_ ا/ت؟ چی..چیشده؟؟
= کی..کیفم...
با شنیدن کلمه به اطراف نگاه کرد و بعد از پیدا کردنش بهت داد زیپشو باز کردی و قرصتو برداشتی زود از سرجاش بلند شد و دستگیره در رو گرفت
_ صیر کن آب بیارم
با عجله درو باز کرد و ازش بیرون اومد
.
کنارت نشست و لیوان پر از آب رو داد بهت بعد از خوردن قرصت زود پرسید
_ الان بهتری؟
سری آهسته تکون دادی
اخمی کردی و به زمین خیره شدی
= چرا دوستم داری وقتی اینقدر مایه دردسرم..؟
#هان #استری_کیدز #استری_کیدز
Pov:
وقتی مشکل قلبی داری و از فشار خانوادت جلو جیسونگ گریه میکنی و ...
توی افکاراتت غرق شده بودی..افکارات منفی ای که بهت جذب میشدن همش. و همش حرف های منفی ای مثل " چرا انقدر بدرد نخورم؟" " چرا هیچکس دوستم نداره؟" " چرا انقدر باید بد باشم؟"
بخاطر حرف های خانواده ات که دردش از کتک زدن هم بدترن فکر میکردی .. برای چندمین بار نفستو کلافه بیرون فرستادی و سرتو پایین هدایت کردی
جیسونگ دست از گیتار زدنش برداشت و به توی اخمی نگاه کرد
_ ا/ت چیزی شده؟ حالت خوبه ؟
لبخندی زدی و سرتو بالا دادی
= آره..
یک تا ابروشو بالا داد و سوالی نگاهت کرد
_ از وقتی اومدی حواست یک جای دیگست این دهمین باره که نفستو اینجوری بیلون میفرستی* دستشو روی دستت گذاشت * انگار یچیزی شده..
دیگه تحمل اون همه بغض برات سخت بود اجازه رها شدن اشک هات رو دادی قطره های اشک یکی یکی از پلک هات پایین میومد .. و همشون توی دست جیسونگ میریختن با دیدن اشکات نگران شد و تورو توی بغلش گرفت و شروع به نوازش کردن موهات کرد
شدت اشک ریزیت بیشتر از قبل شد سرتو تو سینه اش گذاشتی و با راحتی شروع به گریه کردن کردی..
آرامشت فقط و فقط بغل این پسر بود ، بغلی که میتونی ساعت ها توش باشی و بدون هیچ نگرانی ای گریه کنی ، با صدای آرومی و همینطور با نوازش موهای مشکی رنگ سیاهت گفت :
_ هیس..دختر کوچولوم .. اروم باش همه چیز درست میشه..
با صدای لرزونی و همینطور فشوردن لباسش لب زدی
= من..چرا انقدر بدرد نخورم..؟ هق .. هق ..چدا هیچکس هق.. دوستم نداره ...
_ بدرد نخور نیستی ا/ت ، عشق من تو بهترین فرد توی جهانی مهم نیست که دوستت دارن یا نه مهم اینکه تو صاحب و مالک قلب این پسر شدی ..
حرفی که زد یکم برات منطقی و همینطور خیلی خیلی زیبا بود سرتو از سینه اش فاصله دادی و به صورتش نگاه کردی
لبخندی زد و بوسه ای به پیشونی ات زد
_ تو فوقالعاده ای کیم ا/ت :)
لبخندی متقابل زدی اما با وجود درد یهویی از سینه ات لبخندت محو شد ودستتو گذاشتی رو سینت و محکم فشارش دادی جیسونگ نگران بهت نگاه کرد و با صدای نگرانی ای لب زد
_ ا/ت؟ چی..چیشده؟؟
= کی..کیفم...
با شنیدن کلمه به اطراف نگاه کرد و بعد از پیدا کردنش بهت داد زیپشو باز کردی و قرصتو برداشتی زود از سرجاش بلند شد و دستگیره در رو گرفت
_ صیر کن آب بیارم
با عجله درو باز کرد و ازش بیرون اومد
.
کنارت نشست و لیوان پر از آب رو داد بهت بعد از خوردن قرصت زود پرسید
_ الان بهتری؟
سری آهسته تکون دادی
اخمی کردی و به زمین خیره شدی
= چرا دوستم داری وقتی اینقدر مایه دردسرم..؟
۲۷.۹k
۱۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.