P3
P3
ویو جیهوپ
بعد از کلی حرف زدن با جیوون به سمت رستوران بیمارستان راهی شدم رفتم داخل و سفارش نودل و دوبوکی دادم رفتم نشستم تا برام بیارن بعد 20 مین سفارشم رو اوردن چون میدونستم جییوون وقت نمیکنه بیاد و حالا حالا ها کار داره شروع به خوردن کردم وسط خوردن بدوم که حس کردم یکی نشست کنارم سرم رو بر گردونم و با جیهون مواجه شدم جیهون تقریبا همکارم حساب میشه و چند وقتی هست که خیلی به جیوون میجسبه و جیوون خوشش نمیاد پس به حرف اومدم و بهش گفتم تو اینجا چیکار میکنی؟
هوپی. تو اینجا چیکار میکنی؟*عصبی*
جیهون. هیس.. اومدم درباره جیوون باهات حرف بزنم
هوپی. من با تو هیچ حرفی ندارم و اینکه از داداش من فاصله بگیر ممکنه تو دوستش داشته باشی ولی اون تورو دوست نداره و با این کارت اذیتش میکنی و... هی چیشده خوبی؟*اخرش رو اروم گفت و دستش رو گذاشت رو کمر جیهون نوازشش کرد*
جیهون. ولی هق هوسوکی من هق من اونو دوست دارم من هق من عاشقشم هق دیگه نمیتونم هق ازش دوری کنم هق خیلی دارم سعی میکنم ازش دوری کنم ولی هق ولی موفق نمیشم بلکههق بیشترم عاشقش میشم هق*گریه*
هوپی. هوفـــــــــــــــــــــــــــ*کلافه*
ببین من نمیتونم جیوون رو مجبور کنم که با تو بیاد سر قرار اما به عنوان یک دوست برای جیوون و یک همکار برای تو سعی خودم رو میکنم
جیهون. ممنون.. ممنونم*فین فین*
هوپی. خواهش من دیگه میرم... اها راستی خودتم سعی کن کم کم به جیوون نزدیک شی و احساساتت رو بهش بگی چون اگه ی دفعه بهش بگب فکر میکنه ی عوضی هستی البته ببخشید اینو میگم فقط بخاطر خودت گفتم
جیهون. بازم ممنکن از راهنماییت
هوپی. خواهش.. من دیگه میرم بای
جیهون. بای
ویو جیهوپ
بعد از خوردن نودلم و حرف زدن با جیهون درباره جیوون از رستوران اومدم بیرون و رفتم تو پارکینگ سوئیچ ماشین رو از کیفم در اوردم خواستم در ماشین رو باز کنم که یکی ی پارچه گرفت جلو دهنم و سیاهی...
ویو یونگی
بعد از ظهر شده بود و کارای منم تموم شد رفتم بیرون ی قهوه دیگه از اجوما گرفتم و اومدم بیرون تا برم تو اتاق کارم هرچی چشم چرخوندم نامجون و جین رو ندیدم پس برگشتم به اتاقم تا پرونده پسر یونجی رو بخونم و...
خ
م
ا
ر
ی
ادمین کرمش گرفته میخواد اذیتتون کنه
یعنی قراره در اینده چه اتفاقی بیوفته؟😈
ویو جیهوپ
بعد از کلی حرف زدن با جیوون به سمت رستوران بیمارستان راهی شدم رفتم داخل و سفارش نودل و دوبوکی دادم رفتم نشستم تا برام بیارن بعد 20 مین سفارشم رو اوردن چون میدونستم جییوون وقت نمیکنه بیاد و حالا حالا ها کار داره شروع به خوردن کردم وسط خوردن بدوم که حس کردم یکی نشست کنارم سرم رو بر گردونم و با جیهون مواجه شدم جیهون تقریبا همکارم حساب میشه و چند وقتی هست که خیلی به جیوون میجسبه و جیوون خوشش نمیاد پس به حرف اومدم و بهش گفتم تو اینجا چیکار میکنی؟
هوپی. تو اینجا چیکار میکنی؟*عصبی*
جیهون. هیس.. اومدم درباره جیوون باهات حرف بزنم
هوپی. من با تو هیچ حرفی ندارم و اینکه از داداش من فاصله بگیر ممکنه تو دوستش داشته باشی ولی اون تورو دوست نداره و با این کارت اذیتش میکنی و... هی چیشده خوبی؟*اخرش رو اروم گفت و دستش رو گذاشت رو کمر جیهون نوازشش کرد*
جیهون. ولی هق هوسوکی من هق من اونو دوست دارم من هق من عاشقشم هق دیگه نمیتونم هق ازش دوری کنم هق خیلی دارم سعی میکنم ازش دوری کنم ولی هق ولی موفق نمیشم بلکههق بیشترم عاشقش میشم هق*گریه*
هوپی. هوفـــــــــــــــــــــــــــ*کلافه*
ببین من نمیتونم جیوون رو مجبور کنم که با تو بیاد سر قرار اما به عنوان یک دوست برای جیوون و یک همکار برای تو سعی خودم رو میکنم
جیهون. ممنون.. ممنونم*فین فین*
هوپی. خواهش من دیگه میرم... اها راستی خودتم سعی کن کم کم به جیوون نزدیک شی و احساساتت رو بهش بگی چون اگه ی دفعه بهش بگب فکر میکنه ی عوضی هستی البته ببخشید اینو میگم فقط بخاطر خودت گفتم
جیهون. بازم ممنکن از راهنماییت
هوپی. خواهش.. من دیگه میرم بای
جیهون. بای
ویو جیهوپ
بعد از خوردن نودلم و حرف زدن با جیهون درباره جیوون از رستوران اومدم بیرون و رفتم تو پارکینگ سوئیچ ماشین رو از کیفم در اوردم خواستم در ماشین رو باز کنم که یکی ی پارچه گرفت جلو دهنم و سیاهی...
ویو یونگی
بعد از ظهر شده بود و کارای منم تموم شد رفتم بیرون ی قهوه دیگه از اجوما گرفتم و اومدم بیرون تا برم تو اتاق کارم هرچی چشم چرخوندم نامجون و جین رو ندیدم پس برگشتم به اتاقم تا پرونده پسر یونجی رو بخونم و...
خ
م
ا
ر
ی
ادمین کرمش گرفته میخواد اذیتتون کنه
یعنی قراره در اینده چه اتفاقی بیوفته؟😈
۴.۷k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.