(من برات مهم نیستم؟)
(من برات مهم نیستم؟)
پارت 36
ات : پسرم درست میگی اون خواهر تو هستش اما تو به این چیزا فک نکن بازیاتو بکن
__________________
فیلیکس : چرا هنوز اینجایی
هونگ جو : تا وقتی پولمو ندی هیچ جایی نمیرم
فیلیکس : دختره ..... ده میلون دلار به حسابت واریز کردم دیگه چی میخواهی
هونگ جو دست به سینه شد و گفت
هونگ جو: من دوختره تو بزرگ کردم براش مادری کردم الان اون پولو که میخواهم بهم نمیدی
فیلیکس : خیله خوب تو 15 ملیون دلار میخواهی من بهت 20 میلیون میدم دیگه گورتو گم میکنی
هونگ جو : خیله خوب باشه
______________
شب شده بود و همه شام خورده بودن ات و عمو اش نشسته بودن که خدمتکار اومد و گفت
خدمتکار: اقایه لی فیلیکس اومدن
زن عمو ات زود از رویه مبل بلند شد و گفت
ز/ات : من نمی زارم شما رو بزور ببره
ع/ات : آروم باش
فیلیکس وارده سالون شد و نگاهی به ات کرد
فیلیکس: آماده شو بریم
ات : من هیچ جایی نمیرم
ز/ات : من نمی زارم ات رو بزور ببری
فیلیکس: نیازی نمیبینم که با شما سروکله بزنم ات باشو بریم حرف بزنیم
دسته همسرش رو گرفت سمته اوتاق رفتن وارده اوتاق شدن و فیلیکس درو بست روبه رویه ات ایستاد
فیلیکس : ببین منو عصبانیم نکن لی ات باید با من بیای خونه ما
ات : من نمیخو...
فیلیکس : خفشو زود باش برو وسایلتو جم کن و میرم
ات ترسیده بود و چشم هایش پر از اشک شد بودن فیلیکس با صدایه بم اش گفت
فیلیکس : پایین منتظرم
و بعد از حرف اش از اوتاق خارج شد
ات هم ترسیده بود و مجبور به رفتن شد وسایل اش رو جم کرد و اما با حاله گریون
____________________
ع/ات : دخترم چرا میری
ات : دیگه مزاحم شما نمیشم
ز/ات : نه دخترم این چه حرفیه هر وقت ازیتت کردن به من بگو
ات دیگه هیچی نگفت و سوار ماشین شد
فینیکس خواب بود تو اغوشه مادر اش
فیلیکس : اون پتو رو روش بکش تا سرما نخوره
ات جواب فیلیکس رو نداد و پتو رو رویه فینیکس کشید (من برات مهم نیستم؟)
پارت 36
ات : پسرم درست میگی اون خواهر تو هستش اما تو به این چیزا فک نکن بازیاتو بکن
__________________
فیلیکس : چرا هنوز اینجایی
هونگ جو : تا وقتی پولمو ندی هیچ جایی نمیرم
فیلیکس : دختره ..... ده میلون دلار به حسابت واریز کردم دیگه چی میخواهی
هونگ جو دست به سینه شد و گفت
هونگ جو: من دوختره تو بزرگ کردم براش مادری کردم الان اون پولو که میخواهم بهم نمیدی
فیلیکس : خیله خوب تو 15 ملیون دلار میخواهی من بهت 20 میلیون میدم دیگه گورتو گم میکنی
هونگ جو : خیله خوب باشه
______________
شب شده بود و همه شام خورده بودن ات و عمو اش نشسته بودن که خدمتکار اومد و گفت
خدمتکار: اقایه لی فیلیکس اومدن
زن عمو ات زود از رویه مبل بلند شد و گفت
ز/ات : من نمی زارم شما رو بزور ببره
ع/ات : آروم باش
پارت 36
ات : پسرم درست میگی اون خواهر تو هستش اما تو به این چیزا فک نکن بازیاتو بکن
__________________
فیلیکس : چرا هنوز اینجایی
هونگ جو : تا وقتی پولمو ندی هیچ جایی نمیرم
فیلیکس : دختره ..... ده میلون دلار به حسابت واریز کردم دیگه چی میخواهی
هونگ جو دست به سینه شد و گفت
هونگ جو: من دوختره تو بزرگ کردم براش مادری کردم الان اون پولو که میخواهم بهم نمیدی
فیلیکس : خیله خوب تو 15 ملیون دلار میخواهی من بهت 20 میلیون میدم دیگه گورتو گم میکنی
هونگ جو : خیله خوب باشه
______________
شب شده بود و همه شام خورده بودن ات و عمو اش نشسته بودن که خدمتکار اومد و گفت
خدمتکار: اقایه لی فیلیکس اومدن
زن عمو ات زود از رویه مبل بلند شد و گفت
ز/ات : من نمی زارم شما رو بزور ببره
ع/ات : آروم باش
فیلیکس وارده سالون شد و نگاهی به ات کرد
فیلیکس: آماده شو بریم
ات : من هیچ جایی نمیرم
ز/ات : من نمی زارم ات رو بزور ببری
فیلیکس: نیازی نمیبینم که با شما سروکله بزنم ات باشو بریم حرف بزنیم
دسته همسرش رو گرفت سمته اوتاق رفتن وارده اوتاق شدن و فیلیکس درو بست روبه رویه ات ایستاد
فیلیکس : ببین منو عصبانیم نکن لی ات باید با من بیای خونه ما
ات : من نمیخو...
فیلیکس : خفشو زود باش برو وسایلتو جم کن و میرم
ات ترسیده بود و چشم هایش پر از اشک شد بودن فیلیکس با صدایه بم اش گفت
فیلیکس : پایین منتظرم
و بعد از حرف اش از اوتاق خارج شد
ات هم ترسیده بود و مجبور به رفتن شد وسایل اش رو جم کرد و اما با حاله گریون
____________________
ع/ات : دخترم چرا میری
ات : دیگه مزاحم شما نمیشم
ز/ات : نه دخترم این چه حرفیه هر وقت ازیتت کردن به من بگو
ات دیگه هیچی نگفت و سوار ماشین شد
فینیکس خواب بود تو اغوشه مادر اش
فیلیکس : اون پتو رو روش بکش تا سرما نخوره
ات جواب فیلیکس رو نداد و پتو رو رویه فینیکس کشید (من برات مهم نیستم؟)
پارت 36
ات : پسرم درست میگی اون خواهر تو هستش اما تو به این چیزا فک نکن بازیاتو بکن
__________________
فیلیکس : چرا هنوز اینجایی
هونگ جو : تا وقتی پولمو ندی هیچ جایی نمیرم
فیلیکس : دختره ..... ده میلون دلار به حسابت واریز کردم دیگه چی میخواهی
هونگ جو دست به سینه شد و گفت
هونگ جو: من دوختره تو بزرگ کردم براش مادری کردم الان اون پولو که میخواهم بهم نمیدی
فیلیکس : خیله خوب تو 15 ملیون دلار میخواهی من بهت 20 میلیون میدم دیگه گورتو گم میکنی
هونگ جو : خیله خوب باشه
______________
شب شده بود و همه شام خورده بودن ات و عمو اش نشسته بودن که خدمتکار اومد و گفت
خدمتکار: اقایه لی فیلیکس اومدن
زن عمو ات زود از رویه مبل بلند شد و گفت
ز/ات : من نمی زارم شما رو بزور ببره
ع/ات : آروم باش
۳.۲k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.