Namjin
Part 10✨
نامجون جین رو به دیوار کوبوند و بین خودش و دیوار قفل کرد...
ویو جین:
یا موسبنه جعفررر..
ولم کن مرتیکهعع .. قلبم داره میاد تو دهم..
-ا..-این کارا ب..برای چیه ؟؟
-کمککک.. ولم کنن
جین شروع کرد به داد و بیداد که یهو یه چیزی مانع داد هاش شد...
نامجون دستشو گذاشت رو دهن نامجون..
+واد..فاک معلوم هست دو روزه چت شده..
از اون شبی از خونم رفتی مدام ازم فرار میکنی..و الانم اینجوری..
بهم بگو چه مرگته..
-فقط ولم کننن بزار برممم...
نامجون سرشو گذاشت دم گوش جین...
جین متوجه نفس های گرم نامجون توی گردنش شد ...و قرمز شد...
+اگر نگی مشکلت با من چیه همینجا گردنتو کبود میکنم..
-چی داریی میگی برا خودتت روانییی..
نامجون لیس به گردنش زد...
جین سعی کرد دورش کنه ولی زورش نمیرسید..
ویو جین:
وقتی منو چسبوند به دیوار قلبم شروع کرد یه تپش..
ولی الان حس عجیبی داشتم..
یه چیزی تو مایه های رضایت بود..
-ا..-ه ولم کنن..
نامجون وقتی چیزی غیر از جواب سوالش شنید پوست گردن جین رو بین دندوناش گرفت..
همون لحظه جین یه ضربه به سینه نامجون زد ..
و نامجون سرشو اورد بالا و نزدیک صورت جین گرفت .. و گفت..
+میخوام دستمو بردارم...
دادو بیداد نکن...
وگرنه مجبور میشم کار دیگه کنم..
درحالی که جین چشماشو بسته بود ... و دست نامجون جلوی دهنش بود.. گفت..
-اوهووم
نامجون دستشو برداشت..
و نفس های گرم جین یه صورتش میخورد و اونو.... میکرد
+...خب میشنوم
-دیگه این کارو نمیکنم فقط ولم کن...
نامجون دوباره رفت که یه گاز دیگه بگیره که زمزمه ارومی از جین شنید..
د.. و س...ت دار..م..مم
ویو نامجون:
با شنیدن این کلمه که هنوز مطمئن نبودم درست شنیدمش یا نه..
قلبم به تپش افتاد..
+چییی...
بلند تر بگوو
-اگر بگم ولم میکنی...؟!!
+بستگی داره چی بگی..
-هنوز مطمئن نیستم .... ولی از اون شب هر وقتی که میبینمت .. هول میشم.. و جخالت میکشم... وو..
نامجون که از حرف جین مطمئن شد ..
بوسه عمیقی رو لبش گذاشت که باعث شد حرف جین خفه بشه..
لب هاشو با ولع بوسید ، طوری که خود جین هم شوکه شده بود
+هیچی نگووو فهمیدم...:)
نامجون تو فکر فرو رفت و دستو پاش شل شد.. همین باعث شد که،جین بتونه فرار کنه..
لایک و کامنتتت
بببخشید کوتاه بودد😗💜
نامجون جین رو به دیوار کوبوند و بین خودش و دیوار قفل کرد...
ویو جین:
یا موسبنه جعفررر..
ولم کن مرتیکهعع .. قلبم داره میاد تو دهم..
-ا..-این کارا ب..برای چیه ؟؟
-کمککک.. ولم کنن
جین شروع کرد به داد و بیداد که یهو یه چیزی مانع داد هاش شد...
نامجون دستشو گذاشت رو دهن نامجون..
+واد..فاک معلوم هست دو روزه چت شده..
از اون شبی از خونم رفتی مدام ازم فرار میکنی..و الانم اینجوری..
بهم بگو چه مرگته..
-فقط ولم کننن بزار برممم...
نامجون سرشو گذاشت دم گوش جین...
جین متوجه نفس های گرم نامجون توی گردنش شد ...و قرمز شد...
+اگر نگی مشکلت با من چیه همینجا گردنتو کبود میکنم..
-چی داریی میگی برا خودتت روانییی..
نامجون لیس به گردنش زد...
جین سعی کرد دورش کنه ولی زورش نمیرسید..
ویو جین:
وقتی منو چسبوند به دیوار قلبم شروع کرد یه تپش..
ولی الان حس عجیبی داشتم..
یه چیزی تو مایه های رضایت بود..
-ا..-ه ولم کنن..
نامجون وقتی چیزی غیر از جواب سوالش شنید پوست گردن جین رو بین دندوناش گرفت..
همون لحظه جین یه ضربه به سینه نامجون زد ..
و نامجون سرشو اورد بالا و نزدیک صورت جین گرفت .. و گفت..
+میخوام دستمو بردارم...
دادو بیداد نکن...
وگرنه مجبور میشم کار دیگه کنم..
درحالی که جین چشماشو بسته بود ... و دست نامجون جلوی دهنش بود.. گفت..
-اوهووم
نامجون دستشو برداشت..
و نفس های گرم جین یه صورتش میخورد و اونو.... میکرد
+...خب میشنوم
-دیگه این کارو نمیکنم فقط ولم کن...
نامجون دوباره رفت که یه گاز دیگه بگیره که زمزمه ارومی از جین شنید..
د.. و س...ت دار..م..مم
ویو نامجون:
با شنیدن این کلمه که هنوز مطمئن نبودم درست شنیدمش یا نه..
قلبم به تپش افتاد..
+چییی...
بلند تر بگوو
-اگر بگم ولم میکنی...؟!!
+بستگی داره چی بگی..
-هنوز مطمئن نیستم .... ولی از اون شب هر وقتی که میبینمت .. هول میشم.. و جخالت میکشم... وو..
نامجون که از حرف جین مطمئن شد ..
بوسه عمیقی رو لبش گذاشت که باعث شد حرف جین خفه بشه..
لب هاشو با ولع بوسید ، طوری که خود جین هم شوکه شده بود
+هیچی نگووو فهمیدم...:)
نامجون تو فکر فرو رفت و دستو پاش شل شد.. همین باعث شد که،جین بتونه فرار کنه..
لایک و کامنتتت
بببخشید کوتاه بودد😗💜
۵.۹k
۳۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.