ترس از تنهایی 🤍🖤 •°Part 24°•
(جونگ کوک)
با نوری که از پنجره روی صورتم افتاده بود بیدار شدم و صورت غرق خواب لیانا رو دیدم حتما خیلی خستست نباید بیدارش کنم پس آروم بلند شدم و رفتم حموم و بعد از پوشیدم لباس رسمیم و جمع کردن وسایلم رفتم بیرون موهامو با سشوار داخل یه اتاق دیگه خشک کردم و رفتم صبحونه آماده کردم خودم کمی خوردم و چنتا لقمه هم برای لیانا آمده کردم و غیر از یک ظرف که صبحونه لیانا داخلش بود بیرون جمع کردم و روی برگه کوچیک چیزی نوشتم و رفتم و گذاشتم روی پا تختی سمت لیانا و بوسه ارومی به پیشونیش زدم و رفتم سرکار البته امروز قراره روز رو مخی برای من باشه چون قراره ار امروز کار رو با هیونا شروع کنم
(لیانا)
صبح بلند شدم دیدم کوک نیست ناراحت شدم ولی حتما دیرش میشد باید میرفت برگشتم دیدم روی پا تختی نامه ای هست برش داشتم و شروع به خوندنش کردم
{صبح بخیر عشقم
عزیز دلم خسته بودی دلم نیومد بیدارت کنم اگر احساس کردی حالت خوب نیست حتما بهم زنگ و حتما دوش آب گرم بگیر صبحونه هم آماده روی میز هست برو بخور ولی لازم نیست ظرفش رو بشوری خودم اومدم تمیز کاری میکنم مواظب خودت باش دارو هاتم بخور غذا یادت نره برای ناهار غذا برات سفارش میدم هر چی میخوای رو بهم پیام بده قول میدم زود برگردم مراقب خودت باش}
واقعا جونگ کوک خیلی به فکرمه نمیدونم چطور براش جبران کنم واقعا بلند شدم رفتم دوش آب گرم گرفتم و صبحونمو خوردم تصمیم گرفتم بشینم یکم کار کنم خب بالاخره من یکی از بهترین برنامه نویس های کره ام و همیشه برام کار هست پس مشغول شدم باهاش و برای یه شرکت معروف داشتم یه برنامه ارتباطی طراحی میکردم
(جونگ کوک)
با تهیونگ و جین و جیمین تو دفتر نشسته بودیم و منتظر بودیم تا رئیس همراه هیونا بیاد
جیمین: چقدر طولش میدن ای بابا
تهیونگ: خسته شدیم انقدر منتظر موندیم
جونگ کوک: چون رئیس رفته دنبالش حتما تو ترافیک موندن
جیمین: شاید
همون موقع بود که در باز شد و رئیس همراه هیونا اومد داخل اتاق آخرین باری که دیدمش ۹ سال پیش ۷ سال پیش بود زمانی جدا شدیم از هم از اون موقع تغییر نسبتا زیادی کرده قیافش پخته تر و از حق نگذریم قشنگ تر شده
رئیس: ببخشید توی ترافیک موندیم
جونگ کوک: حدس زدم ایرادی نداره
هیونا: سلام از دیدنتون خوش بختم
جونگ کوک: سلام
جیمین: سلام
تهیونگ: سلام
رئیس: خب بشین اینجا تا جلسرو شروع کنیم
هیونا درست روبه روی جونگ کوک نشست و به کوک خیره شده بود و جونگ کوک از نگاه کردن بهش خودداری میکرد
رئیس: ....
کپی ممنوع ❌
با نوری که از پنجره روی صورتم افتاده بود بیدار شدم و صورت غرق خواب لیانا رو دیدم حتما خیلی خستست نباید بیدارش کنم پس آروم بلند شدم و رفتم حموم و بعد از پوشیدم لباس رسمیم و جمع کردن وسایلم رفتم بیرون موهامو با سشوار داخل یه اتاق دیگه خشک کردم و رفتم صبحونه آماده کردم خودم کمی خوردم و چنتا لقمه هم برای لیانا آمده کردم و غیر از یک ظرف که صبحونه لیانا داخلش بود بیرون جمع کردم و روی برگه کوچیک چیزی نوشتم و رفتم و گذاشتم روی پا تختی سمت لیانا و بوسه ارومی به پیشونیش زدم و رفتم سرکار البته امروز قراره روز رو مخی برای من باشه چون قراره ار امروز کار رو با هیونا شروع کنم
(لیانا)
صبح بلند شدم دیدم کوک نیست ناراحت شدم ولی حتما دیرش میشد باید میرفت برگشتم دیدم روی پا تختی نامه ای هست برش داشتم و شروع به خوندنش کردم
{صبح بخیر عشقم
عزیز دلم خسته بودی دلم نیومد بیدارت کنم اگر احساس کردی حالت خوب نیست حتما بهم زنگ و حتما دوش آب گرم بگیر صبحونه هم آماده روی میز هست برو بخور ولی لازم نیست ظرفش رو بشوری خودم اومدم تمیز کاری میکنم مواظب خودت باش دارو هاتم بخور غذا یادت نره برای ناهار غذا برات سفارش میدم هر چی میخوای رو بهم پیام بده قول میدم زود برگردم مراقب خودت باش}
واقعا جونگ کوک خیلی به فکرمه نمیدونم چطور براش جبران کنم واقعا بلند شدم رفتم دوش آب گرم گرفتم و صبحونمو خوردم تصمیم گرفتم بشینم یکم کار کنم خب بالاخره من یکی از بهترین برنامه نویس های کره ام و همیشه برام کار هست پس مشغول شدم باهاش و برای یه شرکت معروف داشتم یه برنامه ارتباطی طراحی میکردم
(جونگ کوک)
با تهیونگ و جین و جیمین تو دفتر نشسته بودیم و منتظر بودیم تا رئیس همراه هیونا بیاد
جیمین: چقدر طولش میدن ای بابا
تهیونگ: خسته شدیم انقدر منتظر موندیم
جونگ کوک: چون رئیس رفته دنبالش حتما تو ترافیک موندن
جیمین: شاید
همون موقع بود که در باز شد و رئیس همراه هیونا اومد داخل اتاق آخرین باری که دیدمش ۹ سال پیش ۷ سال پیش بود زمانی جدا شدیم از هم از اون موقع تغییر نسبتا زیادی کرده قیافش پخته تر و از حق نگذریم قشنگ تر شده
رئیس: ببخشید توی ترافیک موندیم
جونگ کوک: حدس زدم ایرادی نداره
هیونا: سلام از دیدنتون خوش بختم
جونگ کوک: سلام
جیمین: سلام
تهیونگ: سلام
رئیس: خب بشین اینجا تا جلسرو شروع کنیم
هیونا درست روبه روی جونگ کوک نشست و به کوک خیره شده بود و جونگ کوک از نگاه کردن بهش خودداری میکرد
رئیس: ....
کپی ممنوع ❌
۴۱.۰k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.