پارت ۳
پارت ۳
تاکئومی
گریه
سانا:هعی *بلند میشه*
تاکه دسته سانا رو میگیره
تاکه :من میرم تو بخواب
تاکه میره بچرو بر میداره میبره تو خونه میگردونه
ویو سانا
میتونم بخوابم
ویو تاکه
بچه داشت میخوابید منم رفتم رو مبل نشستم
نویسنده:بچه دستشه
کم کم چشمام گرم شد و خوابم برد
ویو سانا
بعده ده دیقه صدا نیومد
رفتم بیرون دیدم روی مبل خوابیدن
سانا:چه کیوت
پتورو انداختم روشون و رفتم بخوابم
تاکئومی
گریه
سانا:هعی *بلند میشه*
تاکه دسته سانا رو میگیره
تاکه :من میرم تو بخواب
تاکه میره بچرو بر میداره میبره تو خونه میگردونه
ویو سانا
میتونم بخوابم
ویو تاکه
بچه داشت میخوابید منم رفتم رو مبل نشستم
نویسنده:بچه دستشه
کم کم چشمام گرم شد و خوابم برد
ویو سانا
بعده ده دیقه صدا نیومد
رفتم بیرون دیدم روی مبل خوابیدن
سانا:چه کیوت
پتورو انداختم روشون و رفتم بخوابم
۱.۳k
۱۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.