وقتی پسرخالت بود و...
p:2
وی ا. ت:زدم وسط پاش تا خواستم فرار کنم از کمرم گرفتم انداختم رو تخت و روم خیمه زد
کوک:ببین بچه جون باهات مهربون بودم شیطونی نکن اگه یه بار دیگه خطایی تزت سر بزنه من میدونم و تو( خمار توی گوشش گف)
ا. ت:مثلا میخوای چه غلطی کنی
ک
که کوک زبونش رو کشید رو لاله گوشش و پاشد و رفت پایین
ا. ت:از شدت شوکه شدنم چسبیده بودم به تخت که متوجه شدم رف عرر خیلی هاتهه ولی رو مخه
ویو کوک :
اومدم پایین دیدم خالم غذاهارو روی میز چیده
کوک:عوو خاله قشنگم چی کرده( از پشت بغلش میکنه)
م ا. ت:همه اینا برای توعه خاله جان
کوک:پس به ا.ت نمیدم
م ا.ت:میدونستم همین اول کاری باهم زد میشین
کوک:خاله دختر تو اخلاقش تخم.. ببخشید یعنی خرابهه میدونی الان بالا چیکار کرد؟
م ا.ت:چیکار کرد؟
ا.ت:وایی مامانن عزیزم چطوریی
م ا.ت:وایسا ببینم با کوک چی کردی؟
ا.ت:چی من؟ هیچکار بابا خیلی باهم خوبیم
کوک:( پوزخند)
م ا. ت:کوک گف باش یکاری کردی و اخلاقت خرابه مگه نگفتم عین ادم رفتار کنی؟؟
ا.ت:ماماننن( حرصی)
کوک:ولش کن خاله بخشیدمش
ا.ت:گمشو بابا( زیر لب)
پرش زمانی بعد غذا:
ا.ت:کووووک حیووااان
کوک:چتهه
ا.ت:حوصلم پوکید بریم بیرون؟
کوک:عومم منم چند تا دوست اینجا دارم اگه توم میخوای بگو دوستات بیان بریم بیرون..
ا. ت:اخجوون( پرید بغل کوک)
ا. ت:مرسیی پسر خاله پایه من
کوک:( شوکه شده)
ا. ت:تازه فهمیدم تو چه وضعیتیم از بغلش اومدم بیرون
خ.. ب خب م.. ن به دوستام میگم توهم بگو بیان( خجالت زده)
کوک:باشه..
ویو ا.ت:پاشدم زنگ زدم به دوستام 3 نفرشون میخواستن بیان
کوک:با چند نفر از دوستام اومده بودم کره زنگ زدم به اونا تا بیان
پرش زمانی پیش دوستاشون:
ا.ت:خب کجا بریم؟
یونا:بنظرم بریم سینما
یونگی:عومم نظر خوبیه میگیرم میخوابم
کوک:خب اوکیه بریم
جیمین:هی کوک چه دوستای ا.ت جاذابن خود ا.تم جذابه
کوک:خاک تو سر هولت کنن
پرش زمانی به سینما:
ویو ات:
تصمیم گرفتیم بریم سینما
بلیط هارو گرفتیم فیلم عاشقانه بود
وارد سالن شدیم بجای صندلی تخت ها دونفره بود از شانس گهم افتادم کنار کوک یونا و یونگی پیش هم سولا و جیمین پیش هم لارا و هوپی هم پیش هم
کوک:عیجان تخت هارو ببین جیمین هول برای تو خوبه هاا دختره رو قشنگ بک*ن🗿
جیمین:هه ک**صص کیوت🗿ولی راس میگیا مخش بزنمم توهم مخ دختر خالت بزن
کوک:هه اون کوچولو؟ جیمین خیلی رو مخهه
جیمین:ولی چشات اینو نمیگه
کوک:#جیمین_کص_نگو
جیمین:فیلم شروع شد بریم دراز بکشیم
کوک رفت کنار ا.ت دراز کشید
ا.ت:عیشش پدر گورباها پتو شونم یکیهه عمرا بدمش تو بکشی کوک همین که گزاشتم کنارم بخوابی برو خدارو شکر کن
کوک:خودتو پاره نکن دوتایی میکشیمش
ا.ت:نمیخوامم
کوک:بگیر بخواب فیلم شروع شد
ا.ت:( خواست جیغ بکشه)
کوک:مییخواست جیغ بکشه که دستمو گزاشتم رو لباش کشیدمش تو بغلم قفلش کردم تکون نخوره
ا.ت:چه غلطی میکنی
کوک:عین ادم فیلمتو ببین تا بیشتر پیش نرفتم
ساکت شد...
ا.ت:( تو ذهنش):یعنی چی بیشتر پیش میره عوضی؟
ویو ات:
قفلم کرده بود تو بغلش نمیتونستم تکون بخورم محو فیلم شدم خیلی قشنگ بود نه این قرار نیست صحنه دار بشهه
شت صحنه دار شد داشتم از خجالت اب میشدم دیدم کوک خمار شده و داره عرق میکنه بعد هزار تا بدبختی فیلم تموم شد بلند شدم برم که دیدم...
پارت بعد:20 لایک_15 کامنت
وی ا. ت:زدم وسط پاش تا خواستم فرار کنم از کمرم گرفتم انداختم رو تخت و روم خیمه زد
کوک:ببین بچه جون باهات مهربون بودم شیطونی نکن اگه یه بار دیگه خطایی تزت سر بزنه من میدونم و تو( خمار توی گوشش گف)
ا. ت:مثلا میخوای چه غلطی کنی
ک
که کوک زبونش رو کشید رو لاله گوشش و پاشد و رفت پایین
ا. ت:از شدت شوکه شدنم چسبیده بودم به تخت که متوجه شدم رف عرر خیلی هاتهه ولی رو مخه
ویو کوک :
اومدم پایین دیدم خالم غذاهارو روی میز چیده
کوک:عوو خاله قشنگم چی کرده( از پشت بغلش میکنه)
م ا. ت:همه اینا برای توعه خاله جان
کوک:پس به ا.ت نمیدم
م ا.ت:میدونستم همین اول کاری باهم زد میشین
کوک:خاله دختر تو اخلاقش تخم.. ببخشید یعنی خرابهه میدونی الان بالا چیکار کرد؟
م ا.ت:چیکار کرد؟
ا.ت:وایی مامانن عزیزم چطوریی
م ا.ت:وایسا ببینم با کوک چی کردی؟
ا.ت:چی من؟ هیچکار بابا خیلی باهم خوبیم
کوک:( پوزخند)
م ا. ت:کوک گف باش یکاری کردی و اخلاقت خرابه مگه نگفتم عین ادم رفتار کنی؟؟
ا.ت:ماماننن( حرصی)
کوک:ولش کن خاله بخشیدمش
ا.ت:گمشو بابا( زیر لب)
پرش زمانی بعد غذا:
ا.ت:کووووک حیووااان
کوک:چتهه
ا.ت:حوصلم پوکید بریم بیرون؟
کوک:عومم منم چند تا دوست اینجا دارم اگه توم میخوای بگو دوستات بیان بریم بیرون..
ا. ت:اخجوون( پرید بغل کوک)
ا. ت:مرسیی پسر خاله پایه من
کوک:( شوکه شده)
ا. ت:تازه فهمیدم تو چه وضعیتیم از بغلش اومدم بیرون
خ.. ب خب م.. ن به دوستام میگم توهم بگو بیان( خجالت زده)
کوک:باشه..
ویو ا.ت:پاشدم زنگ زدم به دوستام 3 نفرشون میخواستن بیان
کوک:با چند نفر از دوستام اومده بودم کره زنگ زدم به اونا تا بیان
پرش زمانی پیش دوستاشون:
ا.ت:خب کجا بریم؟
یونا:بنظرم بریم سینما
یونگی:عومم نظر خوبیه میگیرم میخوابم
کوک:خب اوکیه بریم
جیمین:هی کوک چه دوستای ا.ت جاذابن خود ا.تم جذابه
کوک:خاک تو سر هولت کنن
پرش زمانی به سینما:
ویو ات:
تصمیم گرفتیم بریم سینما
بلیط هارو گرفتیم فیلم عاشقانه بود
وارد سالن شدیم بجای صندلی تخت ها دونفره بود از شانس گهم افتادم کنار کوک یونا و یونگی پیش هم سولا و جیمین پیش هم لارا و هوپی هم پیش هم
کوک:عیجان تخت هارو ببین جیمین هول برای تو خوبه هاا دختره رو قشنگ بک*ن🗿
جیمین:هه ک**صص کیوت🗿ولی راس میگیا مخش بزنمم توهم مخ دختر خالت بزن
کوک:هه اون کوچولو؟ جیمین خیلی رو مخهه
جیمین:ولی چشات اینو نمیگه
کوک:#جیمین_کص_نگو
جیمین:فیلم شروع شد بریم دراز بکشیم
کوک رفت کنار ا.ت دراز کشید
ا.ت:عیشش پدر گورباها پتو شونم یکیهه عمرا بدمش تو بکشی کوک همین که گزاشتم کنارم بخوابی برو خدارو شکر کن
کوک:خودتو پاره نکن دوتایی میکشیمش
ا.ت:نمیخوامم
کوک:بگیر بخواب فیلم شروع شد
ا.ت:( خواست جیغ بکشه)
کوک:مییخواست جیغ بکشه که دستمو گزاشتم رو لباش کشیدمش تو بغلم قفلش کردم تکون نخوره
ا.ت:چه غلطی میکنی
کوک:عین ادم فیلمتو ببین تا بیشتر پیش نرفتم
ساکت شد...
ا.ت:( تو ذهنش):یعنی چی بیشتر پیش میره عوضی؟
ویو ات:
قفلم کرده بود تو بغلش نمیتونستم تکون بخورم محو فیلم شدم خیلی قشنگ بود نه این قرار نیست صحنه دار بشهه
شت صحنه دار شد داشتم از خجالت اب میشدم دیدم کوک خمار شده و داره عرق میکنه بعد هزار تا بدبختی فیلم تموم شد بلند شدم برم که دیدم...
پارت بعد:20 لایک_15 کامنت
۲۱.۶k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.