P2
ات ویو
چند ماه گذشته بود و من تمام این چندماه برای جیهوپ نقش همسری خوب و بازی کردم..درسته که میخواستم قوی باشم ولی مگه میشه وقتی،لباس های شوهرت و بخوای بشوری و بوی عطر زنونه دیوونت کنه بازم براش نقش یه زن خوب و عاشق و بازی کنی؟
از این افکار خسته شدم و برای همین تلویزیون و روشن کردم و فیلم دیدم......
جلوی تلویزیون خوابم برده بود که باصدای جیهوپ بیدار شدم
جیهوپ :سلاااام هااانی...ایی وایی خواب بودی؟ببخشید
ات:اشکال نداره عشقم..غذا برات بکشم؟
جیهوپ:من غذا خوردم،ولی میخوام غذا خوردن توو ببینم،بهم انرژی میده.
لبخندم بی شباهت به پوزخند نبود..مرتیکه صب تا شب با بقیس اون وقت...
بی توجه به افکارذهنم گفتم:جیهوپی،تو خسته ای برو استراحت کن...لابد کمپانی بهت فشار میذاره...
جیهوپ:همون جوری که گفتم،دیدن تو خستگیم و در میبره..برام غذا کشید و رو به روم نشست...منم زیر نگاه ها و لبخنداش غذامو خوردم..
جیهوپ:،وایییی ات،اینکه غذا خوردنتو دیدم عجیب بهم انرژی داد..
بغلش کردم و زیر گوشش زمزمه کردم:اگه این کارارو بکنی دیگه نمبذارم بری سرکار،به جاش باید کل روز بشینی کنارم
تک خنده ای کرد و گفت:من که از خدامه..راستی میای اون چالش جدید و بریم و بذاریم تیک تاک؟کل کره از رومانتیک بازی کاپل افسانه ایمون، هذ میکنه..
ات:باشه بریم بهترین دنسر جهااان
جیهوپ:من کجا بهترین دنسر جهانم؟
ات:معلومه که هستی..
دنس و رفتیم و تو تیک تاک گذاشتیم..خیلی بازدید داشت...حتی آدم های معروفم برامون کامنت گذاشته بودن..
شب موقع خواب توی تخت دراز کشیده بودم که جیهوپ از پشت بغلم کرد..
ات:هوپی من فردا باید برم سرکارا..کار دستم ندی...
جیهوپ:فقط بغلت میکنم، بغلت بهم حس آرامش میده..
امروز چندمین بار بود که پوزخند میزدم؟نمیدونم..شاید دهمین بار...
چند ماه گذشته بود و من تمام این چندماه برای جیهوپ نقش همسری خوب و بازی کردم..درسته که میخواستم قوی باشم ولی مگه میشه وقتی،لباس های شوهرت و بخوای بشوری و بوی عطر زنونه دیوونت کنه بازم براش نقش یه زن خوب و عاشق و بازی کنی؟
از این افکار خسته شدم و برای همین تلویزیون و روشن کردم و فیلم دیدم......
جلوی تلویزیون خوابم برده بود که باصدای جیهوپ بیدار شدم
جیهوپ :سلاااام هااانی...ایی وایی خواب بودی؟ببخشید
ات:اشکال نداره عشقم..غذا برات بکشم؟
جیهوپ:من غذا خوردم،ولی میخوام غذا خوردن توو ببینم،بهم انرژی میده.
لبخندم بی شباهت به پوزخند نبود..مرتیکه صب تا شب با بقیس اون وقت...
بی توجه به افکارذهنم گفتم:جیهوپی،تو خسته ای برو استراحت کن...لابد کمپانی بهت فشار میذاره...
جیهوپ:همون جوری که گفتم،دیدن تو خستگیم و در میبره..برام غذا کشید و رو به روم نشست...منم زیر نگاه ها و لبخنداش غذامو خوردم..
جیهوپ:،وایییی ات،اینکه غذا خوردنتو دیدم عجیب بهم انرژی داد..
بغلش کردم و زیر گوشش زمزمه کردم:اگه این کارارو بکنی دیگه نمبذارم بری سرکار،به جاش باید کل روز بشینی کنارم
تک خنده ای کرد و گفت:من که از خدامه..راستی میای اون چالش جدید و بریم و بذاریم تیک تاک؟کل کره از رومانتیک بازی کاپل افسانه ایمون، هذ میکنه..
ات:باشه بریم بهترین دنسر جهااان
جیهوپ:من کجا بهترین دنسر جهانم؟
ات:معلومه که هستی..
دنس و رفتیم و تو تیک تاک گذاشتیم..خیلی بازدید داشت...حتی آدم های معروفم برامون کامنت گذاشته بودن..
شب موقع خواب توی تخت دراز کشیده بودم که جیهوپ از پشت بغلم کرد..
ات:هوپی من فردا باید برم سرکارا..کار دستم ندی...
جیهوپ:فقط بغلت میکنم، بغلت بهم حس آرامش میده..
امروز چندمین بار بود که پوزخند میزدم؟نمیدونم..شاید دهمین بار...
۵.۱k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.