Love warning
part:26
ویولیا:روی تحت خوابیدم دکتر اومد کنارم و لباسم رو بالا دادو مایه لزجی رو ریخت روی شکمم(منحرف نشید) و یه دستگاهی رو روی شکمم گذاشت و تکون داد
بعد از چند دقیقه
_ کارتون تموم شد.....تبریک میگم شما باردار هستید
ویولیا: با شنیدن این حرف انگار کل دنیا روی سرم خراب شد...باید بهم تسلیت بگه نه تبریک
لیا:میشه الان سقطش کنید
_ چرا مشکلتون چیه ؟
لیا: آخه الان شرایت بزرگ کردنشو ندارم
_ ما این کار رو میکنم ولی باید با امضا و رضایت زن و شوهر انجام بشه و چند روز قبل هم باید نوبت بگیرید
لیا: ممنون(میره)
ویولیا: رفتم بیرون و در ماشین رو باز کردم و نشستم در ماشین رو محکم به هم کوبیدم
ته: چته این چه قیافه ایه؟
لیا: هیچی نگو...فقط برو
ته: برگه رو بده بهمن(از دست لیا برگه رو میکشه)
ته: بهش هیچی نگو فعلا
لیا: دیوونه شدم بگم!!
ته: جمش میکنیم قبل از اونی که بفهمه
لیا:........
ویو لیا: رسیدیم منم سریع رفتم داخل اتاقم وشروع کردم به گریه کردن...اخه چرا...خداکنه دعوا نکنه خدایا نجاتم بده....یهو صدای جونگ کوک رو از پایین شنیدم حس کردم داره میاد سمت اتاقم رفتم داخل حمام و در رو قفل کردم بعدشم دوش آب رو باز کردم
کوک: کجایی
لیا:.....
کوک: (در حمام رو میزنه)......زنده ایی
لیا: اره برو...دارم دوش میگیرم
کوک: بیا بیرون کارت دارم
لیا: نمیتونم لباس ندارم
کوک: پس در رو باز کن خودم بیام داخل
ویولیا: سریع اشکام رو پاک کردم و صورتمو شستم گفتم
لیا: صبر کن لباسامو بپوشم
کوک: زود باش
ویو لیا: موهامو خیس کردم تا بهم شک نکنه بعد در رو باز کردم
لیا: چی میگی؟
کوک: مطمئنی رفته بودی حمام!؟
لیا: اره
کوک: من که مطمئن نیستم
لیا:کاری نداری پس من برم
کوک: نه وایسا.....دارم میرم این چند روزی که نیستم تهیونگ بهت سر میزنه وحواسش بهت هست دست از پا درازتر نکنی که با من طرفی...توی اتاقت میمونی اگه تهیونگ بگه داری غلط اضافه میکنی میگم تفنگ رو توی مغزت خالی کنه فهمیدی!(جدی)
لیا: باشه فهمیدم
کوک: گوشیتو بده به من
لیا: چرا
کوک: میگم بده
لیا: اونجاست برش دار خودت
کوک: این چند روز هیچ خدمه ای داخل عمارت نیست اگه گرسنه شدی خودت یچیزی درست کن فکر فرار هم به سرت نزنه که پشت در تا دلت بخواد افراد هستن که دخلتو بیارن
لیا: با.شه
کوک:(میره)
ویولیا: لباسام رو کندم و رفتم داخل حمام وان رو پر از آب کردم و رفتم داخل وان و.....
ادامه دارد....
ویولیا:روی تحت خوابیدم دکتر اومد کنارم و لباسم رو بالا دادو مایه لزجی رو ریخت روی شکمم(منحرف نشید) و یه دستگاهی رو روی شکمم گذاشت و تکون داد
بعد از چند دقیقه
_ کارتون تموم شد.....تبریک میگم شما باردار هستید
ویولیا: با شنیدن این حرف انگار کل دنیا روی سرم خراب شد...باید بهم تسلیت بگه نه تبریک
لیا:میشه الان سقطش کنید
_ چرا مشکلتون چیه ؟
لیا: آخه الان شرایت بزرگ کردنشو ندارم
_ ما این کار رو میکنم ولی باید با امضا و رضایت زن و شوهر انجام بشه و چند روز قبل هم باید نوبت بگیرید
لیا: ممنون(میره)
ویولیا: رفتم بیرون و در ماشین رو باز کردم و نشستم در ماشین رو محکم به هم کوبیدم
ته: چته این چه قیافه ایه؟
لیا: هیچی نگو...فقط برو
ته: برگه رو بده بهمن(از دست لیا برگه رو میکشه)
ته: بهش هیچی نگو فعلا
لیا: دیوونه شدم بگم!!
ته: جمش میکنیم قبل از اونی که بفهمه
لیا:........
ویو لیا: رسیدیم منم سریع رفتم داخل اتاقم وشروع کردم به گریه کردن...اخه چرا...خداکنه دعوا نکنه خدایا نجاتم بده....یهو صدای جونگ کوک رو از پایین شنیدم حس کردم داره میاد سمت اتاقم رفتم داخل حمام و در رو قفل کردم بعدشم دوش آب رو باز کردم
کوک: کجایی
لیا:.....
کوک: (در حمام رو میزنه)......زنده ایی
لیا: اره برو...دارم دوش میگیرم
کوک: بیا بیرون کارت دارم
لیا: نمیتونم لباس ندارم
کوک: پس در رو باز کن خودم بیام داخل
ویولیا: سریع اشکام رو پاک کردم و صورتمو شستم گفتم
لیا: صبر کن لباسامو بپوشم
کوک: زود باش
ویو لیا: موهامو خیس کردم تا بهم شک نکنه بعد در رو باز کردم
لیا: چی میگی؟
کوک: مطمئنی رفته بودی حمام!؟
لیا: اره
کوک: من که مطمئن نیستم
لیا:کاری نداری پس من برم
کوک: نه وایسا.....دارم میرم این چند روزی که نیستم تهیونگ بهت سر میزنه وحواسش بهت هست دست از پا درازتر نکنی که با من طرفی...توی اتاقت میمونی اگه تهیونگ بگه داری غلط اضافه میکنی میگم تفنگ رو توی مغزت خالی کنه فهمیدی!(جدی)
لیا: باشه فهمیدم
کوک: گوشیتو بده به من
لیا: چرا
کوک: میگم بده
لیا: اونجاست برش دار خودت
کوک: این چند روز هیچ خدمه ای داخل عمارت نیست اگه گرسنه شدی خودت یچیزی درست کن فکر فرار هم به سرت نزنه که پشت در تا دلت بخواد افراد هستن که دخلتو بیارن
لیا: با.شه
کوک:(میره)
ویولیا: لباسام رو کندم و رفتم داخل حمام وان رو پر از آب کردم و رفتم داخل وان و.....
ادامه دارد....
۱۲.۲k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.