فیک گنگ مافیایی سیاه پارت 16
فیک گنگ مافیایی سیاه
Part 16
ویو سومی
یه خورده استراحت کردم و رفتم یه دوش 30 مینی گرفتم و لباس پیوشیدم (عکشش رو میزارم) که برم برای خونه خرید کنم بعد هم باید تمیز کاری کنم کلید خونه رو برداشتم و به یه تاکسی تلفنی با اون یکی گوشیم زنگ زدم و رفتم توی شهر
ویو توی سازمان USB
~: چرا جواب نمیده؟!...راستی بهم گفت که میخواد بره خرید کنه...وای نه از این بهتر نمیشه...اگه اون مافیا ها گیرش بیارن...
#: رییس اروم باشید...
~: چه طوری اروم باشممممممم (با فریاد)...اول پسرم بعدش هم همسرم افسرده شد و مرد نمیتونم بزارم اون عوضی ها سومی هم ازم بگیرن
#: پس میخواید چیکار کنید رییس؟
~: نمیدونم...هر لحظه ممکنه برن سراغش 😞...اصلا نباید بهش اجازه میدادم...لعنت به خودم 😓
#: رییس نمیشه که همین جوری دست روی دست گذاشت
~: میگی چیکار کنم؟
#: من یه بار دیگه بی سیم دخترتون رو دریابی میکنم...اگه تا الان بی سیم دستشون باشه شاید اگه یه بار ریگه امتحان کنم موقعیت مکانی بی سیم رو پیدا کنم
~: پس برو ببینم چیکار میکنی
ویو سومی
تمام خرید هام رو کردم میخواستم تاکسی بگیرم که گوشیم زد خورد...یه شماره ناشناس بود...
(مکالمه سومی و تهیونگ)
+: الو... سلام بفرمایید؟
_: سلام سومی...منم تهیونگ...زود بیا عمارت باید یه مأموریت بریم به تو هم نیاز داریم
+: باشه رییس...نه...تهیونگ الان میام
_: راستی این شماره منه...اگه خواستی سیوش کن
+: باشه...خدافظ
_: خدافظ
(پایان مکالمه)
سریع از خیابون رد شدم و یه در بست گرفتم.
رسیدم خونه و کلید انداختم و رفتم داخل خرید ها رو گذاشتم رو میز توی اشپزخونه و رفتم توی اتاقم لباسم رو در اوردم چون یه خورده عرق کرده بودم یه دوش 10 مینی گرفتم و کت و شلوارم رو پوشیدم و اون یکی گوشیم رو برداشتم و یه تاکسی گرفتم رفتم عمارت
㋛🄴🄽🄳㋛
Part 16
ویو سومی
یه خورده استراحت کردم و رفتم یه دوش 30 مینی گرفتم و لباس پیوشیدم (عکشش رو میزارم) که برم برای خونه خرید کنم بعد هم باید تمیز کاری کنم کلید خونه رو برداشتم و به یه تاکسی تلفنی با اون یکی گوشیم زنگ زدم و رفتم توی شهر
ویو توی سازمان USB
~: چرا جواب نمیده؟!...راستی بهم گفت که میخواد بره خرید کنه...وای نه از این بهتر نمیشه...اگه اون مافیا ها گیرش بیارن...
#: رییس اروم باشید...
~: چه طوری اروم باشممممممم (با فریاد)...اول پسرم بعدش هم همسرم افسرده شد و مرد نمیتونم بزارم اون عوضی ها سومی هم ازم بگیرن
#: پس میخواید چیکار کنید رییس؟
~: نمیدونم...هر لحظه ممکنه برن سراغش 😞...اصلا نباید بهش اجازه میدادم...لعنت به خودم 😓
#: رییس نمیشه که همین جوری دست روی دست گذاشت
~: میگی چیکار کنم؟
#: من یه بار دیگه بی سیم دخترتون رو دریابی میکنم...اگه تا الان بی سیم دستشون باشه شاید اگه یه بار ریگه امتحان کنم موقعیت مکانی بی سیم رو پیدا کنم
~: پس برو ببینم چیکار میکنی
ویو سومی
تمام خرید هام رو کردم میخواستم تاکسی بگیرم که گوشیم زد خورد...یه شماره ناشناس بود...
(مکالمه سومی و تهیونگ)
+: الو... سلام بفرمایید؟
_: سلام سومی...منم تهیونگ...زود بیا عمارت باید یه مأموریت بریم به تو هم نیاز داریم
+: باشه رییس...نه...تهیونگ الان میام
_: راستی این شماره منه...اگه خواستی سیوش کن
+: باشه...خدافظ
_: خدافظ
(پایان مکالمه)
سریع از خیابون رد شدم و یه در بست گرفتم.
رسیدم خونه و کلید انداختم و رفتم داخل خرید ها رو گذاشتم رو میز توی اشپزخونه و رفتم توی اتاقم لباسم رو در اوردم چون یه خورده عرق کرده بودم یه دوش 10 مینی گرفتم و کت و شلوارم رو پوشیدم و اون یکی گوشیم رو برداشتم و یه تاکسی گرفتم رفتم عمارت
㋛🄴🄽🄳㋛
۷.۶k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.