منطقه ممنوعه عشق پارت ۲۵
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:25
#ات
رسیدیم ته سالن که یونگ هو لبخندی زد و گفت:
یونگ هو:خب رد کن بیاد.
ات:چی؟
یونگ هو:پولمو!
ات:آها وایسا.
از تو کیفم یکم پول در آوردم دادم بهش.
پولو بوسید و گفت:
یونگ هو:واقا بخاطر قیافه جذابم چه پولی هم میگیرم.
بلند خندیدم و گفتم.
ات:اره اره خیلی جذابی دادا.
یونگ هو:پ زشتم؟
ات:نه بابا خیلی خوشگلی..
همینجوری با لبخند چشاشو بسته بود و سرشو تکون میداد که ادامه دادم.
ات:خیلی جذابی بابا
بعد رفتم پشتش و گفتم:
ات:شبیه ته دیگ قابلمه ای.
بعد با انگشتام نیشگونی از ب ا س نش گرفتم و پا به فرار گذاشتم.
یونگ هو:وایساااااااا
ات:اگه میتونی بیا منو بگیر.
یونگ هو:وایساااا پارک اتتتتتتت.
ات: ناااااا.
یونگ هو:ادمت می کنم صبر کننن.
همینجوری داشتم میرفتم چرخیدم ببینم چقدر ازم فاصله داره که پام پیچ خورد و از پشت محکم به زمین برخورد کردم و سرم درد گرفت.
یونگ هو هم تعادلشو از دست داد و افتاد روم.
به تیله های سبزش خیره شدم.
خدایی دخترا حق داشتن روش کراش باشن چه دافیه.
همینجوری تو چشای هم خیره بودیم که با صدای بچه های مدرسه به خودمون اومدیم.
همه:اووووووه خانم پارک و آقای لی چه زوجی بشوند.
با سر محکم زدم تو دماغش و هولش دادم و بلند شدم.
ات:دیگ رو من نیوفت.
یونگ هو:اخخخ خب تعادلمو از دست دادم.
ات:یه جا دیگه بیوفت تغییر جهت بده ول...
با دیدن جونگکوک که داره نزدیک میشه سمت یونگ هو رفتم و گفتم.
ات:دماغت چیزیش نشد؟خوبی عزیزم؟
یونگ هو:چی شد یهو تغیر رنگ دادی خانم رنگین کمان؟
آروم گفتم:
ات:دهنتو ببند جونگکوک داره میاد.
یونگ هو:آها...ایییی عشقم زدی دماغمو لت و پار کردی اییی.
ات:ببخشید عزیز دلم یهویی شد.
یهو انگار از فرصت استفاده کرد گفت:
یونگ هو:ببوسیش خوب میشه ببین اوفو شده.
ای مرده شورتو ببرن با دماغ عنیت.
سرمو بلند کردم جونگکوک متعجب نگام میکرد.
حالا یه بوسه حروم این حروم زاده میکنی چیزی نیست.
ل با مو غنچه کردم و دماغ عن کشیدشو بوسیدم.که همه دست زدن.
همه:هوووووووو مبارکههههههه.
یونگ هوچشمکی زد
که جونگکوک صحنه رو ترک کرد و من با پا رفتم تو حلق یونگ هو.
ات:عو ضی سگ پدر اون چه سمی بود؟چرا گفتی دماغ بود گندیدتو ببوسم؟
یونگ هو:عزیزم من کمکت کردم تا جونگکوک رو حرصی کنم اصلا دخترا قدر نمیدونن.
بعد رفت.
هوففف حالا بیا برو از دلش در بیار.
بلند شدم و رفتم حیاط کمی اب خوردم همینجوری دستمو زیر آب گرفته بودم و آب میخوردم که با حرف جونگکوک به سرفه افتادم و آب از تو دماغم زد بیرون.
جونگکوک:...
امیدوارم خوشتون بیاد 🖤
پارت:25
#ات
رسیدیم ته سالن که یونگ هو لبخندی زد و گفت:
یونگ هو:خب رد کن بیاد.
ات:چی؟
یونگ هو:پولمو!
ات:آها وایسا.
از تو کیفم یکم پول در آوردم دادم بهش.
پولو بوسید و گفت:
یونگ هو:واقا بخاطر قیافه جذابم چه پولی هم میگیرم.
بلند خندیدم و گفتم.
ات:اره اره خیلی جذابی دادا.
یونگ هو:پ زشتم؟
ات:نه بابا خیلی خوشگلی..
همینجوری با لبخند چشاشو بسته بود و سرشو تکون میداد که ادامه دادم.
ات:خیلی جذابی بابا
بعد رفتم پشتش و گفتم:
ات:شبیه ته دیگ قابلمه ای.
بعد با انگشتام نیشگونی از ب ا س نش گرفتم و پا به فرار گذاشتم.
یونگ هو:وایساااااااا
ات:اگه میتونی بیا منو بگیر.
یونگ هو:وایساااا پارک اتتتتتتت.
ات: ناااااا.
یونگ هو:ادمت می کنم صبر کننن.
همینجوری داشتم میرفتم چرخیدم ببینم چقدر ازم فاصله داره که پام پیچ خورد و از پشت محکم به زمین برخورد کردم و سرم درد گرفت.
یونگ هو هم تعادلشو از دست داد و افتاد روم.
به تیله های سبزش خیره شدم.
خدایی دخترا حق داشتن روش کراش باشن چه دافیه.
همینجوری تو چشای هم خیره بودیم که با صدای بچه های مدرسه به خودمون اومدیم.
همه:اووووووه خانم پارک و آقای لی چه زوجی بشوند.
با سر محکم زدم تو دماغش و هولش دادم و بلند شدم.
ات:دیگ رو من نیوفت.
یونگ هو:اخخخ خب تعادلمو از دست دادم.
ات:یه جا دیگه بیوفت تغییر جهت بده ول...
با دیدن جونگکوک که داره نزدیک میشه سمت یونگ هو رفتم و گفتم.
ات:دماغت چیزیش نشد؟خوبی عزیزم؟
یونگ هو:چی شد یهو تغیر رنگ دادی خانم رنگین کمان؟
آروم گفتم:
ات:دهنتو ببند جونگکوک داره میاد.
یونگ هو:آها...ایییی عشقم زدی دماغمو لت و پار کردی اییی.
ات:ببخشید عزیز دلم یهویی شد.
یهو انگار از فرصت استفاده کرد گفت:
یونگ هو:ببوسیش خوب میشه ببین اوفو شده.
ای مرده شورتو ببرن با دماغ عنیت.
سرمو بلند کردم جونگکوک متعجب نگام میکرد.
حالا یه بوسه حروم این حروم زاده میکنی چیزی نیست.
ل با مو غنچه کردم و دماغ عن کشیدشو بوسیدم.که همه دست زدن.
همه:هوووووووو مبارکههههههه.
یونگ هوچشمکی زد
که جونگکوک صحنه رو ترک کرد و من با پا رفتم تو حلق یونگ هو.
ات:عو ضی سگ پدر اون چه سمی بود؟چرا گفتی دماغ بود گندیدتو ببوسم؟
یونگ هو:عزیزم من کمکت کردم تا جونگکوک رو حرصی کنم اصلا دخترا قدر نمیدونن.
بعد رفت.
هوففف حالا بیا برو از دلش در بیار.
بلند شدم و رفتم حیاط کمی اب خوردم همینجوری دستمو زیر آب گرفته بودم و آب میخوردم که با حرف جونگکوک به سرفه افتادم و آب از تو دماغم زد بیرون.
جونگکوک:...
امیدوارم خوشتون بیاد 🖤
۵.۱k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.