فیک جونگکوک🖤✨
✨start✨
بعد کلی گشت و گذار با رفیق شفیقم (لینا دوست ا/ت) اومدم خونه لباسام رو عوض کردم و نسکافه درست کردم .🥤
نشستم با گوشی بازی کنم، یاد این افتادم که کوک امروز تو بازار زنگ زد و من گوشیم سایلنت بود. بهش زنگ زدم اما خاموش بود و البته عجیب هم بود چون اون به ندرت(کم) گوشیشو خاموش میکرد. همینطور تو فکر بودم که یه پیام اومد روی گوشیم .
پیام :
سلام ا/ت من کوکم و این شماره جدید منه . ببخشید ما چند روزه همدیگه رو ندیدیم اما باید بگم که به این وضع کم کم عادت میکنی . من تصمیم بزرگی گرفتم و اون اینه که این رابطه تمام بشه . میدونی ا/ت من و تو به درد هم نمیخوریم . تو قسمتت با من نبود پس برو دنبال زندگیت.
من رو فراموش کن همونطور که کم میکنم.
ا/ت: چی ... الان چیشد؟ .... چطور تونست برای رابطه دونفره فقط خودش تصمیم بگیره ...
(از زبان کوک)
داشتم با بچه ها شجاعت و حقیقت بازی میکردم که از شانس بدم گفتم شجاعت و اعضا گفتن به ا/ت پیام بدم و بگم دیگه این رابطه تمام . نمیخواستم این کارو کنم و اعضا هم دیگه اصرار نکردن اما حس کنجکاوی نمیذاشت این کارو نکنم .😁
(از زبان ا/ت)
افتادم زمین
دیگه تمام ، زندگی من تمام ،زندگی من با دیدن یه پیام تمام ...
کوک کاملا درست نمیگفت ، من قسمتم با اون نبود اما با کسه دیگه ای هم نبود...🖤
رفتم سراغ قرص های کافئین و چندتا گذاشتم دهنم یه قلوپ آب پشت سرش...
روی زمین دراز کشیدم ...
عجب حس قشنگی...
چیزی که تو کل زندگیم تجربه نکردم...
پس اون حس آرامشی که میگفتن اینه ... خوشحالم که دارم به دنیای آرامش انتقال داده میشم...🖤
(از زبان کوک)
بعد ده دقیقه رسیدم جلوی خونش اما هرچقدر در میزدم باز نمیکرد . نه گوشیشو برمیداشت و نه آیفون رو باز میکرد دیگه نگران بودم پس تمام زورم رو توی پام جمع کردم یه لگد زدم که باعث شکستن در شد . رفتن داخل تا دنبال ا/ت بگردم اما قبل پیدا کردنش اون منو پیدا کرد ... اما با صورتی سرد و بی جون ... کاش هیچوقت اون پیام رو نمیدادم و این صحنه رو نمیدیدم ....
(سه سال بعد)
امروز سومین سالگردِ مرگِ عشق زندگیم هست و همچنین سومین سالگرد بدترین روز های زندگیه من .
اما مگه چه گناهی دارم که اینقدر روزهای سختی پشت سر بذارم ... مگه منم بلد نیستم مثل عشقم به چیزی که میخوام برسم ....
چند قرص کافئین خوردم و دلمو به این خوش کردم که به جای بغل کردن سنگِ سرد قبر ، تن گرم معشوقمو بغل کنم 🖤🖤
(پایان)end🖤✨
follow , comment , like
بعد کلی گشت و گذار با رفیق شفیقم (لینا دوست ا/ت) اومدم خونه لباسام رو عوض کردم و نسکافه درست کردم .🥤
نشستم با گوشی بازی کنم، یاد این افتادم که کوک امروز تو بازار زنگ زد و من گوشیم سایلنت بود. بهش زنگ زدم اما خاموش بود و البته عجیب هم بود چون اون به ندرت(کم) گوشیشو خاموش میکرد. همینطور تو فکر بودم که یه پیام اومد روی گوشیم .
پیام :
سلام ا/ت من کوکم و این شماره جدید منه . ببخشید ما چند روزه همدیگه رو ندیدیم اما باید بگم که به این وضع کم کم عادت میکنی . من تصمیم بزرگی گرفتم و اون اینه که این رابطه تمام بشه . میدونی ا/ت من و تو به درد هم نمیخوریم . تو قسمتت با من نبود پس برو دنبال زندگیت.
من رو فراموش کن همونطور که کم میکنم.
ا/ت: چی ... الان چیشد؟ .... چطور تونست برای رابطه دونفره فقط خودش تصمیم بگیره ...
(از زبان کوک)
داشتم با بچه ها شجاعت و حقیقت بازی میکردم که از شانس بدم گفتم شجاعت و اعضا گفتن به ا/ت پیام بدم و بگم دیگه این رابطه تمام . نمیخواستم این کارو کنم و اعضا هم دیگه اصرار نکردن اما حس کنجکاوی نمیذاشت این کارو نکنم .😁
(از زبان ا/ت)
افتادم زمین
دیگه تمام ، زندگی من تمام ،زندگی من با دیدن یه پیام تمام ...
کوک کاملا درست نمیگفت ، من قسمتم با اون نبود اما با کسه دیگه ای هم نبود...🖤
رفتم سراغ قرص های کافئین و چندتا گذاشتم دهنم یه قلوپ آب پشت سرش...
روی زمین دراز کشیدم ...
عجب حس قشنگی...
چیزی که تو کل زندگیم تجربه نکردم...
پس اون حس آرامشی که میگفتن اینه ... خوشحالم که دارم به دنیای آرامش انتقال داده میشم...🖤
(از زبان کوک)
بعد ده دقیقه رسیدم جلوی خونش اما هرچقدر در میزدم باز نمیکرد . نه گوشیشو برمیداشت و نه آیفون رو باز میکرد دیگه نگران بودم پس تمام زورم رو توی پام جمع کردم یه لگد زدم که باعث شکستن در شد . رفتن داخل تا دنبال ا/ت بگردم اما قبل پیدا کردنش اون منو پیدا کرد ... اما با صورتی سرد و بی جون ... کاش هیچوقت اون پیام رو نمیدادم و این صحنه رو نمیدیدم ....
(سه سال بعد)
امروز سومین سالگردِ مرگِ عشق زندگیم هست و همچنین سومین سالگرد بدترین روز های زندگیه من .
اما مگه چه گناهی دارم که اینقدر روزهای سختی پشت سر بذارم ... مگه منم بلد نیستم مثل عشقم به چیزی که میخوام برسم ....
چند قرص کافئین خوردم و دلمو به این خوش کردم که به جای بغل کردن سنگِ سرد قبر ، تن گرم معشوقمو بغل کنم 🖤🖤
(پایان)end🖤✨
follow , comment , like
۳۱.۴k
۰۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.