بیگانه قسمت ۱۵پارت اخر
رز
زدم زیر گریه واقعا گریه ام میومد دلم برای کوک وجیمین تنگ شده بود جیمین اوپا کجایی 🥺😭💔
روز بعد صبح عمارت جئون
همه احترام میزاشتن
۱=سلام بانو یونا خوش آمدین
یونا خیلی مغرورانه از پله ها بالا رفت کوک در حال برسی پرونده ها بود هوسوک هم اونجا بود وارد اتاق کار کوک شد
علامت یونا+
+=سلام کوک جونم
کوک با قیافه ترسناکی سر شو از رو پرونده ها برداشت
#=یونا ؟
+=کوک جونم حالا دیگه منو یادت رفته دلم برات تنگ شده بود
داشت به کوک نزدیکه می شد که...
که بلند شد
#= سوهو اتاقتو بهت نشون میده و از اتاق رفت بیرون
از زبان یونا تازه متوجه هوسو ک شدم
+=هوسوک این چه شه
¥=نمی دونم فک کنم بدونی چشه
هوسوک هم بلند شد و رفت
اوفففففففف
بعد اینکه کوک رفت منم با سوهو رفتم اتاقمو بهم نشون داد من مگه نباید با کوک هم اتاق باشم آخه این چه وضعشه
۱=بانو قربان گفتن اینجا باشید
+=من میرم اتاق کوک تو هم بهش نگو
۱=اما بانوی من
+=هیش رو حرف من حرف نزن اون منو میزاره
شب شد جونگ کوک پوکر کسل به اتاقش رفت وقتی وارد شد یونا با یه لباس قرمز جلوش نشسته بود عصبی شد چون فقط میتونستم رز اونجا ببینه
#=یوناااا
+=جونگ کوک بیب خوشحال نشدی من اینجام
#=یونا حوصله تو ندارم همین الان از اتاق برو بیرون همین الان
+=بیب خون خودتو تلخ نکن بیا بخوابیم
#=نمی ترسی دردت بیاد
+= فک کنم اندازه اون دختره هر*ه ترسو نباشم شب باهات بگذرونم
جونگ کوک اعصاب ش به هم ریخت به یونا نزدیکه شد و یونا رو بغل کرد (😑😳)
+=میدونستم تو هم دلت میخواد
اونو برو سمت در و دم در ورودی و یونا رو ول کرد محکم خورد زمین
(😂)
+=اهههههه چته وحشی در و محکم بست و وقتی جونگ کوک در و میبنده کسی حق ورود به اتاقش و ندارم حتی یونا چون هرکس این کارو کنه دور روز بعد از بلا ییکه جونگ کوک سرش میاره رگ خودشو میزنه چون شکنجه ش میده جونگ کوک به شدت ترسناک میشه
شنکجه های جونگ کوک خیلی سخته
از زبان یونا رفتم تو اتاقی که سوهو اول به گفت و اونجا موندم ولی نمی تونستم از کار جونگ کوک چشم پوشی کنم تلافیش و سرش در میارم
عمارت پارک
از زبان رز
شب 🌃 ولی نمی تونم بخواب کن از تنهایی خوابیدن میترسم الان چی کار کنم از اون موقعی که آمدم اینجا تا الان فقط دارم گریه میکنم اینقدر. گریه کردم که گریه م نمیاد چاره ای نداشتم مجبور بودم تا روز بیدار بمونم تو این فکر ها بودم که یکی درو زد ترسیدیم
π=کیه
۶=رز بیداری
π=بله اره
۶= رز فردا کسی که قراره باهاش ازدواج کنی به عمارت میاد گفتم خودتو آماده کنی
π=اما
۶=اما اگر و شاید نداره فهمیدی
π=خواهش میکنم به حرفم گوش کنید تنها کسی می دونه اینجا بهم کمک کنه فک کنم شمایید عمو
۶=😑 عمو، بگو می شنوم
π=من نمی تونم با پسر شما ازدواج کنم من یکی دیگه رو دوست دارم خواهش میکنم اجازه ندید من باهاش ازدواج کنم
۶=متاسفم این رسم مافیا هاست و خاندان ما خاندان مافیایی معمولی نیست که همینطور پا بزاره رو رسم رسوم شون بذاره بهتره دیگه به اون پسر فک نکنی
π= اخه
۶=بخواب
π=باشه....هه
رفت بیرون درو بست
روز بعد عمارت پارک جانشین عموی رز قراره با ملکه اش معرفی شه همه احترام گذاشتن پسرک با قدم های استوار رو به در ورودی عمارت راه میرفت
۵=به فک نمیکردم اینقدر بزرگ شده باشی دونگ ووک چرا بهم نگفتی نوه م اینقدر بزرگ شده
علامت جانشین خاندان پارک£
£=پدر بزرگ خیلی خوشحالم شمارو میبینم
۵=بیا بریم داخل نوه عزیزم
پدر بزرگ نوه اش و همچنین پسرش رفتن داخل و وارد اتاقی شدن که از روز قبل برای آمدن جانشین درست کرده بودند نشستن
۵=دونگ ووک پسرم ملکه کجاست پس
۶=آه پدر الان میگم بیار نش
پایان پارت۱۵
زدم زیر گریه واقعا گریه ام میومد دلم برای کوک وجیمین تنگ شده بود جیمین اوپا کجایی 🥺😭💔
روز بعد صبح عمارت جئون
همه احترام میزاشتن
۱=سلام بانو یونا خوش آمدین
یونا خیلی مغرورانه از پله ها بالا رفت کوک در حال برسی پرونده ها بود هوسوک هم اونجا بود وارد اتاق کار کوک شد
علامت یونا+
+=سلام کوک جونم
کوک با قیافه ترسناکی سر شو از رو پرونده ها برداشت
#=یونا ؟
+=کوک جونم حالا دیگه منو یادت رفته دلم برات تنگ شده بود
داشت به کوک نزدیکه می شد که...
که بلند شد
#= سوهو اتاقتو بهت نشون میده و از اتاق رفت بیرون
از زبان یونا تازه متوجه هوسو ک شدم
+=هوسوک این چه شه
¥=نمی دونم فک کنم بدونی چشه
هوسوک هم بلند شد و رفت
اوفففففففف
بعد اینکه کوک رفت منم با سوهو رفتم اتاقمو بهم نشون داد من مگه نباید با کوک هم اتاق باشم آخه این چه وضعشه
۱=بانو قربان گفتن اینجا باشید
+=من میرم اتاق کوک تو هم بهش نگو
۱=اما بانوی من
+=هیش رو حرف من حرف نزن اون منو میزاره
شب شد جونگ کوک پوکر کسل به اتاقش رفت وقتی وارد شد یونا با یه لباس قرمز جلوش نشسته بود عصبی شد چون فقط میتونستم رز اونجا ببینه
#=یوناااا
+=جونگ کوک بیب خوشحال نشدی من اینجام
#=یونا حوصله تو ندارم همین الان از اتاق برو بیرون همین الان
+=بیب خون خودتو تلخ نکن بیا بخوابیم
#=نمی ترسی دردت بیاد
+= فک کنم اندازه اون دختره هر*ه ترسو نباشم شب باهات بگذرونم
جونگ کوک اعصاب ش به هم ریخت به یونا نزدیکه شد و یونا رو بغل کرد (😑😳)
+=میدونستم تو هم دلت میخواد
اونو برو سمت در و دم در ورودی و یونا رو ول کرد محکم خورد زمین
(😂)
+=اهههههه چته وحشی در و محکم بست و وقتی جونگ کوک در و میبنده کسی حق ورود به اتاقش و ندارم حتی یونا چون هرکس این کارو کنه دور روز بعد از بلا ییکه جونگ کوک سرش میاره رگ خودشو میزنه چون شکنجه ش میده جونگ کوک به شدت ترسناک میشه
شنکجه های جونگ کوک خیلی سخته
از زبان یونا رفتم تو اتاقی که سوهو اول به گفت و اونجا موندم ولی نمی تونستم از کار جونگ کوک چشم پوشی کنم تلافیش و سرش در میارم
عمارت پارک
از زبان رز
شب 🌃 ولی نمی تونم بخواب کن از تنهایی خوابیدن میترسم الان چی کار کنم از اون موقعی که آمدم اینجا تا الان فقط دارم گریه میکنم اینقدر. گریه کردم که گریه م نمیاد چاره ای نداشتم مجبور بودم تا روز بیدار بمونم تو این فکر ها بودم که یکی درو زد ترسیدیم
π=کیه
۶=رز بیداری
π=بله اره
۶= رز فردا کسی که قراره باهاش ازدواج کنی به عمارت میاد گفتم خودتو آماده کنی
π=اما
۶=اما اگر و شاید نداره فهمیدی
π=خواهش میکنم به حرفم گوش کنید تنها کسی می دونه اینجا بهم کمک کنه فک کنم شمایید عمو
۶=😑 عمو، بگو می شنوم
π=من نمی تونم با پسر شما ازدواج کنم من یکی دیگه رو دوست دارم خواهش میکنم اجازه ندید من باهاش ازدواج کنم
۶=متاسفم این رسم مافیا هاست و خاندان ما خاندان مافیایی معمولی نیست که همینطور پا بزاره رو رسم رسوم شون بذاره بهتره دیگه به اون پسر فک نکنی
π= اخه
۶=بخواب
π=باشه....هه
رفت بیرون درو بست
روز بعد عمارت پارک جانشین عموی رز قراره با ملکه اش معرفی شه همه احترام گذاشتن پسرک با قدم های استوار رو به در ورودی عمارت راه میرفت
۵=به فک نمیکردم اینقدر بزرگ شده باشی دونگ ووک چرا بهم نگفتی نوه م اینقدر بزرگ شده
علامت جانشین خاندان پارک£
£=پدر بزرگ خیلی خوشحالم شمارو میبینم
۵=بیا بریم داخل نوه عزیزم
پدر بزرگ نوه اش و همچنین پسرش رفتن داخل و وارد اتاقی شدن که از روز قبل برای آمدن جانشین درست کرده بودند نشستن
۵=دونگ ووک پسرم ملکه کجاست پس
۶=آه پدر الان میگم بیار نش
پایان پارت۱۵
۵۸.۰k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.