name:belife
part:19
تهیونگ اروم ا.ت و از خودش جدا کرد و مچ دستش رو گرفت.
تهیونگ با صدا زدن دو تا از سربازا رو بهشون کرد و گفت : سروان رو ببرید بازداشتگاه و اونجا بمونید تا بیام
هر دو سرباز تعظیمی کرد و بازو های اون مرد که با ترس بهشون خیره شده بود گرفتن و سمت بیرون کشیدن.
تهیونگ دست از خیره شدن به اونا برداشت و سمت ا.ت برگشت.
با اخم نگاهی به زخم های روی صورتش و گردنش کرد و با گرفتن چونش تمام اونا رو بررسی کرد و لب زد : همه این زخما واسه اونه؟
بعدش سرش رو بلند کرد وبه چشای درشت و پر از اشک دختر خیره شد
ا.ت سرش رو به چپ و راست تکون داد
تهیونگ از ساکت بودن اون دختر کلافه شدو لب زد :فقط گردنت؟
ا.ت با خجالت لب پایینش رو بین دندوناش گرفتو لب زد : اره
تهیونگ سری تکون داد و با کشیدن مچ دست اون دختر
اونو دنبال خودش کشید .
سمت اتاقش رفت و در و باز کرد
تهیونگ : بیا داخل
ا.ت اروم داخل اتاق شد و روی یکی ازشیش تا صندلی های جلوی میز تهیونگ که سه به سه رو به روی هم بودن نشست.
تهیونگ پشت میز نشست و با برداشتن یه پرونده گفت : خب؟
ا.ت سرشو بلند کرد و به تهیونگ خیره شد. اینکه چطور با اون چشای کشیده اش تمام کلمات اون برگه رو زیر نظر میگیره و با برگشتن اون چشا طرف خودش شوکه شد...
.
.
.
.
.
#بی_تی_اس#سناریو#نامجون#جین#شوگا#هوسوک#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#کیپاپ#ویسگون
تهیونگ اروم ا.ت و از خودش جدا کرد و مچ دستش رو گرفت.
تهیونگ با صدا زدن دو تا از سربازا رو بهشون کرد و گفت : سروان رو ببرید بازداشتگاه و اونجا بمونید تا بیام
هر دو سرباز تعظیمی کرد و بازو های اون مرد که با ترس بهشون خیره شده بود گرفتن و سمت بیرون کشیدن.
تهیونگ دست از خیره شدن به اونا برداشت و سمت ا.ت برگشت.
با اخم نگاهی به زخم های روی صورتش و گردنش کرد و با گرفتن چونش تمام اونا رو بررسی کرد و لب زد : همه این زخما واسه اونه؟
بعدش سرش رو بلند کرد وبه چشای درشت و پر از اشک دختر خیره شد
ا.ت سرش رو به چپ و راست تکون داد
تهیونگ از ساکت بودن اون دختر کلافه شدو لب زد :فقط گردنت؟
ا.ت با خجالت لب پایینش رو بین دندوناش گرفتو لب زد : اره
تهیونگ سری تکون داد و با کشیدن مچ دست اون دختر
اونو دنبال خودش کشید .
سمت اتاقش رفت و در و باز کرد
تهیونگ : بیا داخل
ا.ت اروم داخل اتاق شد و روی یکی ازشیش تا صندلی های جلوی میز تهیونگ که سه به سه رو به روی هم بودن نشست.
تهیونگ پشت میز نشست و با برداشتن یه پرونده گفت : خب؟
ا.ت سرشو بلند کرد و به تهیونگ خیره شد. اینکه چطور با اون چشای کشیده اش تمام کلمات اون برگه رو زیر نظر میگیره و با برگشتن اون چشا طرف خودش شوکه شد...
.
.
.
.
.
#بی_تی_اس#سناریو#نامجون#جین#شوگا#هوسوک#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#کیپاپ#ویسگون
۲۴.۷k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.