تکپارتی تهیونگ
ویو تهیونگ:
این چند روزه کمپانی خیلی برام کار ریخته اصلا نمیتونم برای ا.ت وقت بزارم . زیاد نمیتونم ببینمش همیشه باهم بیرون میرفتیم ولی الان اصلا برای هم وقت نداریم .
در خونه رو باز کردم وارد خونه شدم ا.ت رو دیدم که روی کاناپه خوابش برده سرشو بوس کردم و سرشو ناز کردم
*ا.ت از خواب پا میشه
بیدارت کردم ببخشید
_نه اشکالی نداره
_کجا بودی؟
کمپانی
ناهار چیه زود باید برم کمپانی
_به این زودی؟
_اخه...
ببخشید چاگیا ولی باید برم
_اوکی(ناراحت
*بلند میشه از تو یخچال جاجانگ مین و کیمچی میاره و یزره دوکبوکی
اوه ممنون چه زیاده
_اهوم
*غذاشو میخوره
ممنون
_خواهش میکنم
مرسی چاگیا من باید برم شب دیر میام مواظب خودت باش(بغلش میکنه
_ت.. ه.. یو.. نگ
جانم چاگیا
_هیچ ولش مواظب باش
بگو میشنوم
_نمیخاد بعدا صحبت میکنیم
آها باش تایگرم خدافظ
*ویو ا. ت این روزا خیلی دیرمیاد خونه کمپانی هم کلی کار ریخته رو سرش
دیگه نمیتونم اینهمه دلتنگی رو تحمل کنم
خسته شدم😭
همیشه میخوره میخابه میره
دیگه رابطمون سرد شده
*دیروقت میاد خونه*
*ا.ت هنوز بیداره
کتشو میزاره رو صندلی*
_سلام(اروم
چرا هنوز نخوابیدی فرشتم؟
_منتظرت بودم
* ا. ت بغضش میگیره
چیزی شده چاگیا؟
ن.. ه(اروم
*به چشاش نگا میکنه
ببخشید چاگیا من واقا اینروزا اصلا پیشت نیستم
*محکم ا.ت رو بغل میکنه
_دلم برات تنگ شدع بود
من بیشتر
نظرت چیه فردا بریم پیک نیک ها؟
فردا کمپانی نمیرم
_الههه هورااااا
■■■■■■■■■■■■■■■■■■
و خلاصه ا.ت و تهیونگ فردا به پیک نیک میرن
چطور شد؟
با کمک مادمازل:
https://wisgoon.com/jisoo_y
این چند روزه کمپانی خیلی برام کار ریخته اصلا نمیتونم برای ا.ت وقت بزارم . زیاد نمیتونم ببینمش همیشه باهم بیرون میرفتیم ولی الان اصلا برای هم وقت نداریم .
در خونه رو باز کردم وارد خونه شدم ا.ت رو دیدم که روی کاناپه خوابش برده سرشو بوس کردم و سرشو ناز کردم
*ا.ت از خواب پا میشه
بیدارت کردم ببخشید
_نه اشکالی نداره
_کجا بودی؟
کمپانی
ناهار چیه زود باید برم کمپانی
_به این زودی؟
_اخه...
ببخشید چاگیا ولی باید برم
_اوکی(ناراحت
*بلند میشه از تو یخچال جاجانگ مین و کیمچی میاره و یزره دوکبوکی
اوه ممنون چه زیاده
_اهوم
*غذاشو میخوره
ممنون
_خواهش میکنم
مرسی چاگیا من باید برم شب دیر میام مواظب خودت باش(بغلش میکنه
_ت.. ه.. یو.. نگ
جانم چاگیا
_هیچ ولش مواظب باش
بگو میشنوم
_نمیخاد بعدا صحبت میکنیم
آها باش تایگرم خدافظ
*ویو ا. ت این روزا خیلی دیرمیاد خونه کمپانی هم کلی کار ریخته رو سرش
دیگه نمیتونم اینهمه دلتنگی رو تحمل کنم
خسته شدم😭
همیشه میخوره میخابه میره
دیگه رابطمون سرد شده
*دیروقت میاد خونه*
*ا.ت هنوز بیداره
کتشو میزاره رو صندلی*
_سلام(اروم
چرا هنوز نخوابیدی فرشتم؟
_منتظرت بودم
* ا. ت بغضش میگیره
چیزی شده چاگیا؟
ن.. ه(اروم
*به چشاش نگا میکنه
ببخشید چاگیا من واقا اینروزا اصلا پیشت نیستم
*محکم ا.ت رو بغل میکنه
_دلم برات تنگ شدع بود
من بیشتر
نظرت چیه فردا بریم پیک نیک ها؟
فردا کمپانی نمیرم
_الههه هورااااا
■■■■■■■■■■■■■■■■■■
و خلاصه ا.ت و تهیونگ فردا به پیک نیک میرن
چطور شد؟
با کمک مادمازل:
https://wisgoon.com/jisoo_y
۲.۷k
۲۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.