/ادامه ی پارته قبل/
/ادامه ی پارته قبل/
________________________________
باعث میشد هیچکس به ا.ت چپ نگاه نکنه... خب هیچکس دوس نداره توسط مایکی و سانزو پاره بشه مگه نه؟؟
(ایده هام داره ته میکشههه اگه احتمالن ریدم ببخشید) همه این کارا تا 9شب طول کشید و حالا وقته جشن گرفتن بود
هاکای به میتسویا پیام داد که بیان و میتسویا که دیگه نمیتونس مایکی ای که میخواس بره پیشه ا.ت رو نگه داره سریع مایکیو برداشت و اومد
تا اون زمان همه چراغا رو خاموش کردن و ا.ت بهشون گفت که با ورود مایکی چی بگن... اونا درو یکم باز گذاشتن و وقتی مایکی و میتی رسیدن مایکی با دیدن اینکه در بازه نگران شد و اروم اوندن داخل.. با دیدن چراغایه خاموش مایکی ترسید اما وقتی چراغارو روشن کردن همه یچیز رو گفتن
همه: تولدت مبارک کوتوله ی دورایاکی خواررر*و بعدش همه باهم خندیدن*مایکی که تا اون موقع تو شوک بود لبخنده محوی زد؛ که اون لبخند تبدیل به قهقه شد و همه که میدونستن مایکی میخواد بپره روشون و بغلشون کنه کیک رو کنار گذاشتن و همون لحظه مایکی همرو تو بغلش گرف(چجوریشو از من نپرسید که خودم فیلم هندیم🗿👍🏻🤌🏻)
خلاصه به این صورت مایکی سریع قسمت کیک و خوراکی رو نامحسوس تموم کرد و رفتن سروقت کادو ها.... مایکی که مث بچه ها ذوق داشت کادوی بچه هارو وا میکرد و ازشون تشکر میکرد... رسیدن به کادوی ا.ت... مایکی موتورش خراب شده بود و ازونجا که اون قطعه خیلی سخت پیدا میشد... ا.ت اونو پیدا کرد... و به مایکی هدیه داد... اون قطعه خیلی برای مایکی باارزش نبود.... مهم ترین چیز براش تلاشه بشدته ا.ت برای این هدیه بود؛ بعد اینکه جشن تموم شد و همه رفتن خونه... مایکی ا.ت رو روی پاهاش نشوند و از اینکه چقد زیبا و مهربونه تعریف کرد.. همه اینها باعث میشد قلب ا.ت بیشتر بتپه و سرخ بشه... مایکی کع اینو میدونست و میخواست براش به بهترین شکل جبران کنه...
____________________________________
امشب یه موضوعه دیگه هم تموم میکنم...
اها راستیی هدیه ی مایکی رو خودتون تصور کنید... چون همه که دلشون یه شب پر لذت نمیخواد🗿ممکنه یکی یه هدیه ای رو تصور کنه... و منم سلیقه ی همه رو نمیدونم برا همین گذاشتم با خودتون... ببخشید که ریدم
________________________________
باعث میشد هیچکس به ا.ت چپ نگاه نکنه... خب هیچکس دوس نداره توسط مایکی و سانزو پاره بشه مگه نه؟؟
(ایده هام داره ته میکشههه اگه احتمالن ریدم ببخشید) همه این کارا تا 9شب طول کشید و حالا وقته جشن گرفتن بود
هاکای به میتسویا پیام داد که بیان و میتسویا که دیگه نمیتونس مایکی ای که میخواس بره پیشه ا.ت رو نگه داره سریع مایکیو برداشت و اومد
تا اون زمان همه چراغا رو خاموش کردن و ا.ت بهشون گفت که با ورود مایکی چی بگن... اونا درو یکم باز گذاشتن و وقتی مایکی و میتی رسیدن مایکی با دیدن اینکه در بازه نگران شد و اروم اوندن داخل.. با دیدن چراغایه خاموش مایکی ترسید اما وقتی چراغارو روشن کردن همه یچیز رو گفتن
همه: تولدت مبارک کوتوله ی دورایاکی خواررر*و بعدش همه باهم خندیدن*مایکی که تا اون موقع تو شوک بود لبخنده محوی زد؛ که اون لبخند تبدیل به قهقه شد و همه که میدونستن مایکی میخواد بپره روشون و بغلشون کنه کیک رو کنار گذاشتن و همون لحظه مایکی همرو تو بغلش گرف(چجوریشو از من نپرسید که خودم فیلم هندیم🗿👍🏻🤌🏻)
خلاصه به این صورت مایکی سریع قسمت کیک و خوراکی رو نامحسوس تموم کرد و رفتن سروقت کادو ها.... مایکی که مث بچه ها ذوق داشت کادوی بچه هارو وا میکرد و ازشون تشکر میکرد... رسیدن به کادوی ا.ت... مایکی موتورش خراب شده بود و ازونجا که اون قطعه خیلی سخت پیدا میشد... ا.ت اونو پیدا کرد... و به مایکی هدیه داد... اون قطعه خیلی برای مایکی باارزش نبود.... مهم ترین چیز براش تلاشه بشدته ا.ت برای این هدیه بود؛ بعد اینکه جشن تموم شد و همه رفتن خونه... مایکی ا.ت رو روی پاهاش نشوند و از اینکه چقد زیبا و مهربونه تعریف کرد.. همه اینها باعث میشد قلب ا.ت بیشتر بتپه و سرخ بشه... مایکی کع اینو میدونست و میخواست براش به بهترین شکل جبران کنه...
____________________________________
امشب یه موضوعه دیگه هم تموم میکنم...
اها راستیی هدیه ی مایکی رو خودتون تصور کنید... چون همه که دلشون یه شب پر لذت نمیخواد🗿ممکنه یکی یه هدیه ای رو تصور کنه... و منم سلیقه ی همه رو نمیدونم برا همین گذاشتم با خودتون... ببخشید که ریدم
۶.۱k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.