داستان عضو هشتم بی تی اس ۲
دوباره زنگ کلاسی خورد
من و مبینا به سمت کلاس رفتیم
از زبون تهیونگ : بچه ها ا/ت چه دختر باحالیه میتونه عضو هشتم بی تی اس بشه
اعضا : اره
روز ها سپری می شد تا اینکه
زبون راوی : ا/ت با سرعت از خانه درآمد با سرعت که داشت به مدرسه می رفت دید امروز جمعه است و مدرسه بسته است
ا/ت : اوفف باید برگردم
دوباره برگشت خانه دید کلید در خونه جا مونده
هوا بارونی بود تو کوچه نشسته بود
یه لحظه دید بارون نمیاد بالاشو نگاه کرد دید
جونگ کوک : سلاممم تو اینجا چه کار می کنی نمیگی سرما میخوری
ا/ت ،: سلام ممنونم ولی کلیدم تو خانه جامونده
جونگ کوک : میخوای بریم خوابگاه مون
ا/ت : چی
من و مبینا به سمت کلاس رفتیم
از زبون تهیونگ : بچه ها ا/ت چه دختر باحالیه میتونه عضو هشتم بی تی اس بشه
اعضا : اره
روز ها سپری می شد تا اینکه
زبون راوی : ا/ت با سرعت از خانه درآمد با سرعت که داشت به مدرسه می رفت دید امروز جمعه است و مدرسه بسته است
ا/ت : اوفف باید برگردم
دوباره برگشت خانه دید کلید در خونه جا مونده
هوا بارونی بود تو کوچه نشسته بود
یه لحظه دید بارون نمیاد بالاشو نگاه کرد دید
جونگ کوک : سلاممم تو اینجا چه کار می کنی نمیگی سرما میخوری
ا/ت ،: سلام ممنونم ولی کلیدم تو خانه جامونده
جونگ کوک : میخوای بریم خوابگاه مون
ا/ت : چی
۶.۳k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.