پارت۱۱ ( داستان عشق قدیمی ما)
(های گایز:))قرار بود ادامه۱۰ باشه دیگه به ۱۱ تبدیل شد)
صبح روز بعد: از زبان راوی:
دختری که شب قبل با پدرش خیلی بد صحبت کرده بوده حالا فهمیده بود که رفتارش اشتباه بوده اما اون دلیلی برای قهر بودن داشت و دلیلش این بود که پدرش براش جاسوس گذاشته بود توی مدرسه ...چیزی که باعث میشد دخترک داستان ما عصبی بشه
رسید به مدرسه و طبق معمول منتظر ایستاد...خب حالا بیشتر از هر کسی گیج شده بود اگه آدم بدی بود چرا لینا و لیا ازش تعریف می کردن ولی پدرش از اون بد میگفت ؟ این سوالاتی بودن که ذهن دختر رو مشغول کرده بود
با شنیدن صدای کسی که منتظرش بود حواسش رو داد به روبه روش ، درسته تهیونگ اما این بار برخلاف همیشه تهیونگ دستشو گرفت و به سمت حیاط مدرسه رفتن
_ا/ت میدونم چی میخوای بگی
+پس نیاز نیست که بگم؟
_ پشیمون میشی از این کارت...به خودت آسیب می زنی
+ به نظرت قیافه من شبیه آدم هایی میشه که پشیمونن؟
ا/ت میخواست عشقشو از همون لحظه شروع کنه پس بوسه ای روی گونه تهیونگ گذاشت و به سمت کلاسش رفت
اما چه کسی میدونست؟این پسر سرد داستان ما توی دلش جشن بود....
صبح روز بعد: از زبان راوی:
دختری که شب قبل با پدرش خیلی بد صحبت کرده بوده حالا فهمیده بود که رفتارش اشتباه بوده اما اون دلیلی برای قهر بودن داشت و دلیلش این بود که پدرش براش جاسوس گذاشته بود توی مدرسه ...چیزی که باعث میشد دخترک داستان ما عصبی بشه
رسید به مدرسه و طبق معمول منتظر ایستاد...خب حالا بیشتر از هر کسی گیج شده بود اگه آدم بدی بود چرا لینا و لیا ازش تعریف می کردن ولی پدرش از اون بد میگفت ؟ این سوالاتی بودن که ذهن دختر رو مشغول کرده بود
با شنیدن صدای کسی که منتظرش بود حواسش رو داد به روبه روش ، درسته تهیونگ اما این بار برخلاف همیشه تهیونگ دستشو گرفت و به سمت حیاط مدرسه رفتن
_ا/ت میدونم چی میخوای بگی
+پس نیاز نیست که بگم؟
_ پشیمون میشی از این کارت...به خودت آسیب می زنی
+ به نظرت قیافه من شبیه آدم هایی میشه که پشیمونن؟
ا/ت میخواست عشقشو از همون لحظه شروع کنه پس بوسه ای روی گونه تهیونگ گذاشت و به سمت کلاسش رفت
اما چه کسی میدونست؟این پسر سرد داستان ما توی دلش جشن بود....
۱۳.۴k
۱۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.