𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐬𝐞𝐨𝐮𝐥 𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧=۷ 𝐏𝐚𝐫𝐭=۶
_خیت چجورم خیت.....عاقا این لخت روم افتاد بدنم داع شد کنترلم بهم ریخت و بوسیدمش
کوک_اوه اوه
مونی_داداشم خیلی بدجور ریدی هاااا
_بخدا ینی ریدم به دهن ای هتلبان..ینزنینینسکزنزنبککرب
بخدا این همه ادم این همه دختر دیگه اخه ادم قحط بود ا.ت؟مثلا خیر سرم قرار بود خودمو بهش ثابت کنم الان قشنگ تر خورد به همچی
شوگ_فرصت؟قضیه چیه؟
_بابا اون روز که هممون کمپانی بودیم ا.ت اومد باهام حرف زد گفت این همه مدت قضاوتت کردم میخوام این سری بهت فرصت بدم خودتو ثابت کنی....
جیمی_ایرادی نداره مشکلی نیست دخترا زود خر میشن....رفتی بالا از دلش در بیار کمی با ملایمت باهاش رفتار کنی درست میشه
مونی_فرزندم فقط میتونم بگم ریدی.
_هینگ میشه تکرار نکنی؟
عصابم خورد بودد
_میاین یک چیزی بخوریم؟
جیمی_بریم
با پسرا رفتیم از دکه بستنی خریدیم اومدیم داشتیم میخوردیم که با جیغی که کشید قشنگ دلم به دهنم اومد
ا.ت_بستنییییی؟منم موقاممممم
_خب برو بخر چه خبرته
ا.ت_با تو نبودم
نمیدونستم بخندم یا گریه کنم
_بیا بریم
ا.ت_کجا
_مگه بستنی نمیخوای؟خب بیا بریم
_ولی خودم می......
_بیا بریم من میخرم
رفتیم جای دکه به پسره دستور ۴ تا اسکدپ رو هم رو داد😐موندم کجا جا میکنه اون همه بستنی رو
حساب کردیم قدم میزدیم و بستنی میخورد من به نگاه میکردم....دماغشو بستنی ای کرده بود خندم گرفت
_هی صورتت کثیفه
ا.ت_کجا ؟اینجا؟
_نه
هه
مه جا دست میزاشت جز دماغش
_صبر کن
با دستم تمیز کردم صورتشو
ا.ت_ممنون
_خواهش میکنم
ا.ت_امممم میگم این بستنی میتونه تلافی برای اون غلطی که تو اتاق کردی باشه
_یااا هنوزم من مقصرم
ا.ت_بله جنابعالی خودتو روم انداختی و منو بوسیدی
_اوکی....پس منم بابت اینکه بوسیدمت معذرت میخوام
ا.ت_من خیلی وقته بخشیدمت و بیخیالش شدم
اینو گفت و لبخندی زد و بعدش رفتیش دخترا
برگام.....ینی الان اون منو کلا بخشیده؟
با خوشحالی رفتم پیش پسرا
_بچه ههااااا
جیمی_چیشده
_ا.ت منو بخشیدههه
کوک_ناموصااااا؟ینی کلا بخشیدت؟
_خودش گفت من خیلی وقته بخشیدمت و بیخیالش شدم
شوگ_خدایا شکرت دیگه از حالت کپک نون در میاددد
جین_ببین کی خوشحاله
_وای بخدا خیلی خوبه
مونی_یک چیزی
_هوم؟
مونی_اون منظورش اون کاری که یهویی تو اتاق بوسیدیش بوده نه که اون کار ۴ سال پیشت
اینو که هیونگ گفت کلا دپرس شدم حالم خراب شد
جیمی_حق با هیونگه ماهم چه سریع خوشحال شدیم
حالم دیگ با اون حرف هیونگ خراب شد
_بچه ها من میرم بالا خستم
کوک_خوبی؟چیزی شد؟
_نه فقط خستمه
کوک_اوکی برو
رفتم بالا به ا.ت نگاه کردم که خوشحال بود و با دخترا میگفت میخندید لبخند محوی بهش زدم و رفتم داخل هتل تو اتاق
رو تخت دراز کشیدم هیج وقت باورم نمیشد با کسی که انقد عاشقش بودم حالا تو یک اتاق مث دوتا غریبه میمونیم💔..........
کوک_اوه اوه
مونی_داداشم خیلی بدجور ریدی هاااا
_بخدا ینی ریدم به دهن ای هتلبان..ینزنینینسکزنزنبککرب
بخدا این همه ادم این همه دختر دیگه اخه ادم قحط بود ا.ت؟مثلا خیر سرم قرار بود خودمو بهش ثابت کنم الان قشنگ تر خورد به همچی
شوگ_فرصت؟قضیه چیه؟
_بابا اون روز که هممون کمپانی بودیم ا.ت اومد باهام حرف زد گفت این همه مدت قضاوتت کردم میخوام این سری بهت فرصت بدم خودتو ثابت کنی....
جیمی_ایرادی نداره مشکلی نیست دخترا زود خر میشن....رفتی بالا از دلش در بیار کمی با ملایمت باهاش رفتار کنی درست میشه
مونی_فرزندم فقط میتونم بگم ریدی.
_هینگ میشه تکرار نکنی؟
عصابم خورد بودد
_میاین یک چیزی بخوریم؟
جیمی_بریم
با پسرا رفتیم از دکه بستنی خریدیم اومدیم داشتیم میخوردیم که با جیغی که کشید قشنگ دلم به دهنم اومد
ا.ت_بستنییییی؟منم موقاممممم
_خب برو بخر چه خبرته
ا.ت_با تو نبودم
نمیدونستم بخندم یا گریه کنم
_بیا بریم
ا.ت_کجا
_مگه بستنی نمیخوای؟خب بیا بریم
_ولی خودم می......
_بیا بریم من میخرم
رفتیم جای دکه به پسره دستور ۴ تا اسکدپ رو هم رو داد😐موندم کجا جا میکنه اون همه بستنی رو
حساب کردیم قدم میزدیم و بستنی میخورد من به نگاه میکردم....دماغشو بستنی ای کرده بود خندم گرفت
_هی صورتت کثیفه
ا.ت_کجا ؟اینجا؟
_نه
هه
مه جا دست میزاشت جز دماغش
_صبر کن
با دستم تمیز کردم صورتشو
ا.ت_ممنون
_خواهش میکنم
ا.ت_امممم میگم این بستنی میتونه تلافی برای اون غلطی که تو اتاق کردی باشه
_یااا هنوزم من مقصرم
ا.ت_بله جنابعالی خودتو روم انداختی و منو بوسیدی
_اوکی....پس منم بابت اینکه بوسیدمت معذرت میخوام
ا.ت_من خیلی وقته بخشیدمت و بیخیالش شدم
اینو گفت و لبخندی زد و بعدش رفتیش دخترا
برگام.....ینی الان اون منو کلا بخشیده؟
با خوشحالی رفتم پیش پسرا
_بچه ههااااا
جیمی_چیشده
_ا.ت منو بخشیدههه
کوک_ناموصااااا؟ینی کلا بخشیدت؟
_خودش گفت من خیلی وقته بخشیدمت و بیخیالش شدم
شوگ_خدایا شکرت دیگه از حالت کپک نون در میاددد
جین_ببین کی خوشحاله
_وای بخدا خیلی خوبه
مونی_یک چیزی
_هوم؟
مونی_اون منظورش اون کاری که یهویی تو اتاق بوسیدیش بوده نه که اون کار ۴ سال پیشت
اینو که هیونگ گفت کلا دپرس شدم حالم خراب شد
جیمی_حق با هیونگه ماهم چه سریع خوشحال شدیم
حالم دیگ با اون حرف هیونگ خراب شد
_بچه ها من میرم بالا خستم
کوک_خوبی؟چیزی شد؟
_نه فقط خستمه
کوک_اوکی برو
رفتم بالا به ا.ت نگاه کردم که خوشحال بود و با دخترا میگفت میخندید لبخند محوی بهش زدم و رفتم داخل هتل تو اتاق
رو تخت دراز کشیدم هیج وقت باورم نمیشد با کسی که انقد عاشقش بودم حالا تو یک اتاق مث دوتا غریبه میمونیم💔..........
۳۶.۸k
۰۲ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.