دریای طوفانی🌊پارت۱۲
ولی منم به شرطی اینکارو میکنم که دیگه هیچوقت حتی تو فاصله ی ۱متری جیسو هم نباشی...فهمیدی؟؟؟!
شوگا:ب...ب...با..شه ..خب
جیمین:خوبه....پس دیگه نبایدالان اینجا باشی
شوگا:خیل خب.......خدافظ...... براهمیشه(یه مقدار بغض)
وقتی داشتم از بیمارستان بیرون میرفتم خیلی پشیمون بودم
ازکاری که کردم.... از عشقی که به جیسو داشتم.....ازخیلی چیزا
حتی از زندگی کردن
انقد گریه کردم که لباسم خیس شده بود
برام دردناک بودکه بخوام به همین سادگی ولش کنم برم
واقعا سخت بودچون این اولین باری بود که بین اینهمه دختری که دیده بودم یا میشناختم عاشق شده بودم
از دید جیمین
احساس خوبی داشتم نسبت به اینکه شوگا رفت ودیگه قرار نیست برگرده
دیگه حال نداشتم اصلا
برا همینم روصندلی های اونجا خوابیدم
ادامه داره............
بارفتن شوگا هنوز همه چی تموم نشده
یه اتفاقایی درپیش خواهیم داشت
بای
ادامه رو شاید فردا گذاشتم
شوگا:ب...ب...با..شه ..خب
جیمین:خوبه....پس دیگه نبایدالان اینجا باشی
شوگا:خیل خب.......خدافظ...... براهمیشه(یه مقدار بغض)
وقتی داشتم از بیمارستان بیرون میرفتم خیلی پشیمون بودم
ازکاری که کردم.... از عشقی که به جیسو داشتم.....ازخیلی چیزا
حتی از زندگی کردن
انقد گریه کردم که لباسم خیس شده بود
برام دردناک بودکه بخوام به همین سادگی ولش کنم برم
واقعا سخت بودچون این اولین باری بود که بین اینهمه دختری که دیده بودم یا میشناختم عاشق شده بودم
از دید جیمین
احساس خوبی داشتم نسبت به اینکه شوگا رفت ودیگه قرار نیست برگرده
دیگه حال نداشتم اصلا
برا همینم روصندلی های اونجا خوابیدم
ادامه داره............
بارفتن شوگا هنوز همه چی تموم نشده
یه اتفاقایی درپیش خواهیم داشت
بای
ادامه رو شاید فردا گذاشتم
۲۰.۸k
۲۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.