وقتی افسرده شده بودی و اون نمی دونست
( درخواستی )
« ویو ا/ت »
صبح از خواب بیدار شدم و بازم مثل روزای قبل کع جی هوپ نبود با بی حوصلگی خیی کم صبحونه خوردم ... هوی این چند وقت سرش خیلی شلوغ بوده و همیشه دیر میومدن خونه منم تازگیا حس می کنم هر کاری می کنم هر چس می خرم خوشحالم نمی کنه ... همش دلم می خواد گریه کنم .... عاشق آهنگای غمگینم ... لباسای سیاهو دوست دارم و از لباسای رنگی بدم میاد و انقدر کم غذا می خورم ۳۵ کیلو بیشتر نیستم و پوستم سفید شده و زیر چشمام سیاه تعجب می کنم که چرا جی هوپ متوجه من نشده ... ههه حتما براش مهم نیستم هق ... هق دیشب بهم گفت سعی می کنه زود بیاد ولی ...... بازم ساعت یک اومد منم چون زیاد گریه کرده بودم اشکامو سریع پاک کردم و صدامو صاف کردم که اومد تو
« ویو جی هوپ »
امروز خیلی کار روی سرم ریخته بود و متاسفانه بازم به ا/ت بدقولی کردم و می دونم برم خونه از دستم عصبانیه پس .. بهتره خودمو کنترل کنم .... از اون طرفم مامانم دوباره رفته ذوی مخم خدا کنه امشب دعوامون نشه نمی خوام که سرش داد بزنم پس یه نفس عمیق کشیدم و رفتم تو که دیدم روی مبل نشسته و دستش زیر سرشه و به یه جا خیره شده که یه هو گفت : کجا بودی ؟
جی هوپ : عزیزم کجا قرار بود باشم ؟ سرکارم دیگه
ا/ت : گفتی امروز زود میای
جی هوپ : کلی کار روی سرم ریخته بود
ا/ت : اونقدری کارات مهم بود که حداقل یه زنگ نزدی و حالمو بپرسی ؟
جی هوپ : ا/ت ... خواهشا روی عصابم نرو امروز خیلی کار داشتم نمی خوامم دعوامون بشه من بعدا باهات حرف می زن ......
که گوشیم زنگ خورد : بله بفرمایید ... چی ؟ الان ؟ آخه .... بله بله .... اومدم .......... من باید برم برو بخواب تا من بیام ...
ا/ت : آخ ........
« ویو ا/ت »
خیلی دلمو شکست منم رفتم خوابیدم تا فردا صبح به حسابش برسم ولی همین که رفتم روی تخت نشستم اشکام بی اختیار میریخت روی صورتم انقدر گریه کردم که جون نداشتم یه هو حالت تهوع گرفتم و رفتم توی دستشویی و خون بالا آوردم ...... بلخره خوابیدم
صبح
چشمامو باز کردم و دیدم جی هوپ نیست یه صدایی از آشپز خونه میومد سریع رفتم پیشش گفت : سلام بیب صب .....
گفتم : دیشب کجا رفتی که منو قال گذاشتی می دونی من دیشب چی کشیدم ؟ ( با بغض )
جی هوپ : اااهههه ... ا/ت دوباره شروع کردی ؟ ( با داد )
ا/ت : تو با چه جرعتی سر من داد می زنی عععوووضضضیییی ( با داد )
که یه هو اومد و یکی زد تو گوشم و رفت بیرون منم داشتم از گریه ی زیاد جیغ می کشیدم و وسیله هارو میشکوندم انقدر جیغ کشیدم دوباره از دهنم خون اومد و کل خونه شده بود شیشه شکسته و خون رفتم یه گوشه نشستم و خودمو بغل کردم و همونجا بی هوش شدم و از بخت بدم اونحا شیشه بود و سرم برید و کلا بی هوش شدم
« ویو جی هوپ »
بچه ها اینجا جا نشد بیاین توی کامنتا براتون بنویسم
حمایت هم فراموش نشه کیوتا (◕દ◕)
« ویو ا/ت »
صبح از خواب بیدار شدم و بازم مثل روزای قبل کع جی هوپ نبود با بی حوصلگی خیی کم صبحونه خوردم ... هوی این چند وقت سرش خیلی شلوغ بوده و همیشه دیر میومدن خونه منم تازگیا حس می کنم هر کاری می کنم هر چس می خرم خوشحالم نمی کنه ... همش دلم می خواد گریه کنم .... عاشق آهنگای غمگینم ... لباسای سیاهو دوست دارم و از لباسای رنگی بدم میاد و انقدر کم غذا می خورم ۳۵ کیلو بیشتر نیستم و پوستم سفید شده و زیر چشمام سیاه تعجب می کنم که چرا جی هوپ متوجه من نشده ... ههه حتما براش مهم نیستم هق ... هق دیشب بهم گفت سعی می کنه زود بیاد ولی ...... بازم ساعت یک اومد منم چون زیاد گریه کرده بودم اشکامو سریع پاک کردم و صدامو صاف کردم که اومد تو
« ویو جی هوپ »
امروز خیلی کار روی سرم ریخته بود و متاسفانه بازم به ا/ت بدقولی کردم و می دونم برم خونه از دستم عصبانیه پس .. بهتره خودمو کنترل کنم .... از اون طرفم مامانم دوباره رفته ذوی مخم خدا کنه امشب دعوامون نشه نمی خوام که سرش داد بزنم پس یه نفس عمیق کشیدم و رفتم تو که دیدم روی مبل نشسته و دستش زیر سرشه و به یه جا خیره شده که یه هو گفت : کجا بودی ؟
جی هوپ : عزیزم کجا قرار بود باشم ؟ سرکارم دیگه
ا/ت : گفتی امروز زود میای
جی هوپ : کلی کار روی سرم ریخته بود
ا/ت : اونقدری کارات مهم بود که حداقل یه زنگ نزدی و حالمو بپرسی ؟
جی هوپ : ا/ت ... خواهشا روی عصابم نرو امروز خیلی کار داشتم نمی خوامم دعوامون بشه من بعدا باهات حرف می زن ......
که گوشیم زنگ خورد : بله بفرمایید ... چی ؟ الان ؟ آخه .... بله بله .... اومدم .......... من باید برم برو بخواب تا من بیام ...
ا/ت : آخ ........
« ویو ا/ت »
خیلی دلمو شکست منم رفتم خوابیدم تا فردا صبح به حسابش برسم ولی همین که رفتم روی تخت نشستم اشکام بی اختیار میریخت روی صورتم انقدر گریه کردم که جون نداشتم یه هو حالت تهوع گرفتم و رفتم توی دستشویی و خون بالا آوردم ...... بلخره خوابیدم
صبح
چشمامو باز کردم و دیدم جی هوپ نیست یه صدایی از آشپز خونه میومد سریع رفتم پیشش گفت : سلام بیب صب .....
گفتم : دیشب کجا رفتی که منو قال گذاشتی می دونی من دیشب چی کشیدم ؟ ( با بغض )
جی هوپ : اااهههه ... ا/ت دوباره شروع کردی ؟ ( با داد )
ا/ت : تو با چه جرعتی سر من داد می زنی عععوووضضضیییی ( با داد )
که یه هو اومد و یکی زد تو گوشم و رفت بیرون منم داشتم از گریه ی زیاد جیغ می کشیدم و وسیله هارو میشکوندم انقدر جیغ کشیدم دوباره از دهنم خون اومد و کل خونه شده بود شیشه شکسته و خون رفتم یه گوشه نشستم و خودمو بغل کردم و همونجا بی هوش شدم و از بخت بدم اونحا شیشه بود و سرم برید و کلا بی هوش شدم
« ویو جی هوپ »
بچه ها اینجا جا نشد بیاین توی کامنتا براتون بنویسم
حمایت هم فراموش نشه کیوتا (◕દ◕)
۱۲.۰k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.