میراث ابدی۲ 💜پــارت۳💜 کپ👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امپراطور: تا کی میخوایید ازشون مخفی کنید پدراشون کین؟
مامان: فعلا وقتش نرسیده.
امپراطور: اونا حقشونه بدونن کیا پدرشونه. مخصوصا شیانگ که باید بدونه پدرش پادشاه شیلاست.
آبجی: اگه بدونه ممکنه به خطر بیفته.
ملکه: ولی بلاخره پدرشه. شیانگ و چنگ الان در سنی هستند که بیشتر به پدر نیاز دارن.
خاله یعون: درسته ولی ما الان دیگه شیلا نیستیم و اونا فک میکنن پدر ندارن.
امپراطور: بحث با شما بی فایدس. پس اون دوتا کجا ماندن؟!
خیلی تعجب کردیم. زود از عمارت زدیم بیرون. به یه جای ساکت نیاز داشتیم که خوب حرفاشونو تجزیه و تحلیل کنیم. مثل همیشه به صخره میندونگ رفتیم. نشستیم.......
چنگ: در چه حالی؟
ــ یعنی واقعیت داره؟!
چنگ: این همه سال به ما دروغ گفتن؟؟؟
ــ چیکار کنیم؟
به فکر فرو رفتیم. درک کردنش خیلی سخته............
چنگ: بریم شیلا؟؟
ــ چی؟؟؟
چنگ: بریم شیلا دیگه.
ــ مگه به همین راحتیاس؟
چنگ: مگه باید چیکار کنیم؟
ــ رفتیم اونجا چطوری نزدیک پادشاه بشیم؟
چنگ: اونشو یه کاری میکنیم فقط باید بریم شیلا.
ــ اسممونو چیکار کنیم.. ما که زیاد شیلایی بلد نیستیم!
چنگ: من کسیو میشناسم که اهل شیلاس. اسممونو تغییر میدیم. نشان هویت شیلایی هم میگیریم.
ــ مادرامونو چیکار کنیم؟؟ بفهمن شاکی میشن..
چنگ: براشون نامه میزاریم.
ــ این کار خیلی احمقانه ایه من از جونم سیر نشدم بریم اونجا که کسیو نمیشناسیم رفتیم اونجا کجا بمونیم؟
چنگ: یه جایی پیدا میکنیم. فقط میخوام بدونم چرا ازمون پنهون کردن.
ــ باشه. کی بریم؟؟
چنگ: فردا صبح بریم دیدن اون آشنام. ازش در مورد شیلا و اقامت در شیلا بپرسیم و ازش نشونارو بگیریم.بعدش تصمیم بگیریم کی بریم..
ــ
ـ
ــ
ـ
ــ
شروط برداشته شد😐😅
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #میراث_ابدی۲
امپراطور: تا کی میخوایید ازشون مخفی کنید پدراشون کین؟
مامان: فعلا وقتش نرسیده.
امپراطور: اونا حقشونه بدونن کیا پدرشونه. مخصوصا شیانگ که باید بدونه پدرش پادشاه شیلاست.
آبجی: اگه بدونه ممکنه به خطر بیفته.
ملکه: ولی بلاخره پدرشه. شیانگ و چنگ الان در سنی هستند که بیشتر به پدر نیاز دارن.
خاله یعون: درسته ولی ما الان دیگه شیلا نیستیم و اونا فک میکنن پدر ندارن.
امپراطور: بحث با شما بی فایدس. پس اون دوتا کجا ماندن؟!
خیلی تعجب کردیم. زود از عمارت زدیم بیرون. به یه جای ساکت نیاز داشتیم که خوب حرفاشونو تجزیه و تحلیل کنیم. مثل همیشه به صخره میندونگ رفتیم. نشستیم.......
چنگ: در چه حالی؟
ــ یعنی واقعیت داره؟!
چنگ: این همه سال به ما دروغ گفتن؟؟؟
ــ چیکار کنیم؟
به فکر فرو رفتیم. درک کردنش خیلی سخته............
چنگ: بریم شیلا؟؟
ــ چی؟؟؟
چنگ: بریم شیلا دیگه.
ــ مگه به همین راحتیاس؟
چنگ: مگه باید چیکار کنیم؟
ــ رفتیم اونجا چطوری نزدیک پادشاه بشیم؟
چنگ: اونشو یه کاری میکنیم فقط باید بریم شیلا.
ــ اسممونو چیکار کنیم.. ما که زیاد شیلایی بلد نیستیم!
چنگ: من کسیو میشناسم که اهل شیلاس. اسممونو تغییر میدیم. نشان هویت شیلایی هم میگیریم.
ــ مادرامونو چیکار کنیم؟؟ بفهمن شاکی میشن..
چنگ: براشون نامه میزاریم.
ــ این کار خیلی احمقانه ایه من از جونم سیر نشدم بریم اونجا که کسیو نمیشناسیم رفتیم اونجا کجا بمونیم؟
چنگ: یه جایی پیدا میکنیم. فقط میخوام بدونم چرا ازمون پنهون کردن.
ــ باشه. کی بریم؟؟
چنگ: فردا صبح بریم دیدن اون آشنام. ازش در مورد شیلا و اقامت در شیلا بپرسیم و ازش نشونارو بگیریم.بعدش تصمیم بگیریم کی بریم..
ــ
ـ
ــ
ـ
ــ
شروط برداشته شد😐😅
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره 💜
#میراث_ابدی #میراث_ابدی۲
۹.۱k
۰۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.