چند پارتی
وقتی پریودی.
پارت ¹
________________________
۷:۳۶ صبح.
با صدای الارم گوشیت از تختت دل کندی و بعد از پوشیدن دمپایی هات به سمت دستشویی حرکت کردی که صدای زنگ زدن گوشیت باعث جلب توجه ات شد.
با صدای خواب آلودت گوشیت رو برداشتی و روی تختت نشستی و گوشی رو بین شونه و گوشت نگه داشتی
_:بیبی دال من چطوره؟
+:خسته...و کاری هم نمیخواد بکنه
_:هم؟ چرا؟
+:پریودی
_:میخوای بیام پیشت؟
+:یااا..پسر دم تورته...نمیتونی از وسط تمرین نمیتونی بزنی که...
_:ولی بیبی دال من مهم تر از تورمه
+هیسس...بیبی دال تا شب میتونه صبر کنه و از پس خودش بر بیاد.
_:مطمئن؟
+:مطمئن
بعد از شنیدن کلمه خداحافظ گوشی رو قطع کردی و بعد از رفتن به دستشویی با بی حالی تمام و بی انگیزگی و نتونستن انجام کاری دوباره به تختت برگشتی و به خواب رفتی
_________________
۴:۴۸ بعد از ظهر
با صدای آرومی که گوشت رو نوازش میکرد آروم چشمات رو باز کردی و جیمین رو دیدی که سرت رو آروم گذاشته روی پاهاش و مشغوله نواز کردن موهاته... صدای بهشتیش شروع به بخش کردن توی گوش هات شد.
_:بیبی دال نمیخواد بیدار بشه؟
+:بیبی دال خستست...
ناله ی آرومی از بین لب هات خارج شد و خودت رو بیشتر بهش چسبوندی.
_:دختر کوچولوی من دل درد داره؟
با چشم های بسته و قیافه خسته آروم سرت رو تکون دادی و باعث بوس کوچیکی روی موهات شد. با لطافت و آروم سرت رو بلند کرد و بعد از گذاشتن سرت روی بالشت اتاق رو ترک کرد
پارت ¹
________________________
۷:۳۶ صبح.
با صدای الارم گوشیت از تختت دل کندی و بعد از پوشیدن دمپایی هات به سمت دستشویی حرکت کردی که صدای زنگ زدن گوشیت باعث جلب توجه ات شد.
با صدای خواب آلودت گوشیت رو برداشتی و روی تختت نشستی و گوشی رو بین شونه و گوشت نگه داشتی
_:بیبی دال من چطوره؟
+:خسته...و کاری هم نمیخواد بکنه
_:هم؟ چرا؟
+:پریودی
_:میخوای بیام پیشت؟
+:یااا..پسر دم تورته...نمیتونی از وسط تمرین نمیتونی بزنی که...
_:ولی بیبی دال من مهم تر از تورمه
+هیسس...بیبی دال تا شب میتونه صبر کنه و از پس خودش بر بیاد.
_:مطمئن؟
+:مطمئن
بعد از شنیدن کلمه خداحافظ گوشی رو قطع کردی و بعد از رفتن به دستشویی با بی حالی تمام و بی انگیزگی و نتونستن انجام کاری دوباره به تختت برگشتی و به خواب رفتی
_________________
۴:۴۸ بعد از ظهر
با صدای آرومی که گوشت رو نوازش میکرد آروم چشمات رو باز کردی و جیمین رو دیدی که سرت رو آروم گذاشته روی پاهاش و مشغوله نواز کردن موهاته... صدای بهشتیش شروع به بخش کردن توی گوش هات شد.
_:بیبی دال نمیخواد بیدار بشه؟
+:بیبی دال خستست...
ناله ی آرومی از بین لب هات خارج شد و خودت رو بیشتر بهش چسبوندی.
_:دختر کوچولوی من دل درد داره؟
با چشم های بسته و قیافه خسته آروم سرت رو تکون دادی و باعث بوس کوچیکی روی موهات شد. با لطافت و آروم سرت رو بلند کرد و بعد از گذاشتن سرت روی بالشت اتاق رو ترک کرد
۹.۶k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.