𝙿𝙰𝚁𝚃 ¹¹
ᴇsᴛᴇᴘ ғᴀᴛʜᴇʀ 🤍🦋
ا/ت ویو:
بعد از رفتن جیمین به مامانم کمک کردم تا ظرفای شامو جمع کنیم..
هلن: ا/ت سریع برو بخواب که فردا باید بری مدرسه
ا/ت: میشه امشب پیش تو بخوام؟
هلن: اممم ،باشه بیا
رفتم از اتاقم بالشتمو برداشتم و رفتم اتاق مامان...
ا/ت: مامان
هلن: جانم
ا/ت: تو جیمینو دوسش داری؟
هلن: آره دوسش دارم
ا/ت: اندازه بابا؟
هلن: خب میدونی نه اندازه بابات ولی دوسش دارم....حالا نری صاف بزاری کف دستش
ا/ت: دست شما درد نکنه فک کردی من بچم؟
هلن: فک نکردم واقعا هستی
ا/ت: عه مامان
هلن: باشه ببخشید ، حالا بگیر بخواب
◆◇◇◇◇◇◇◇◆
صبح...
ا/ت ویو:
صبح که از خواب بیدار شدم مامان پیشم نبود ، رفتم اتاقم و یه دوش گرفتم لباس مدرسمم پوشیدم و رفتم تا صبونه بخورم که دیدم جیمینم اینجاس
ا/ت: سلام جیمین شی
جیمین: سلام ، خوبی
ا/ت: ممنون
هلن: ا/ت بیا صبونه بخور سوهو بهم زنگ زد گفت الانه که بیاد باهم برید
جیمین: سوهو؟
هلن: دوست ا/ته ۳ ساله باهم دوستن (بچه ها میتونید سوهو رو هوانگ این یوپ تصور کنید ، کراش بنده رو 😌✌🏻)
جیمین: خودم میرسونمت
ا/ت: اما...
جیمین: خودم میرسونمت
راوی: ا/ت یه نگاهی به مامانش کرد و دوباره مشغول خوردن صبونه شد...بعد از صبونه دویید سمت اتاقش و گوشیشو برداشت و زنگ زد به سوهو
ا/ت: الو سوهو
سوهو: ها
ا/ت: ها چیه بی ادب بگو بله
سوهو: جانم ا/ت قشنگم
ا/ت: کجایی
سوهو: دارم میام دنبالت دیگه ، چه سوالیه
ا/ت: الان بیا
سوهو: هنوز ۲۰ دقیقه مونده که بخوام بیام
ا/ت: خواهش میکنم بیا دیگه
سوهو: اتفاقی افتاده
ا/ت: آره...یعنی نه ، جریان جیمین و مامانمو که بهت گفته بودم
سوهو: خب
ا/ت: جیمین الان میخواد منو برسونه مدرسه من ازش خجالت میکشم
سوهو: ای خدااا
ا/ت: تروخدا سوهو جونم
سوهو: خودتو کیوت نکن این دفعه دیگه گولتو نمیخورم
ا/ت: هرکاری که بگی میکنم
سوهو: عه باشه قبوله ، پس باید به همگی بگی که ما باهم قرار میزاریم
ا/ت: باشه قبوله فقط تو الان سریع بیا
سوهو: صب کن اومدم
•ادامه دارد•
▪︎پدر خوانده ▪︎
#کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جونگکوک
ا/ت ویو:
بعد از رفتن جیمین به مامانم کمک کردم تا ظرفای شامو جمع کنیم..
هلن: ا/ت سریع برو بخواب که فردا باید بری مدرسه
ا/ت: میشه امشب پیش تو بخوام؟
هلن: اممم ،باشه بیا
رفتم از اتاقم بالشتمو برداشتم و رفتم اتاق مامان...
ا/ت: مامان
هلن: جانم
ا/ت: تو جیمینو دوسش داری؟
هلن: آره دوسش دارم
ا/ت: اندازه بابا؟
هلن: خب میدونی نه اندازه بابات ولی دوسش دارم....حالا نری صاف بزاری کف دستش
ا/ت: دست شما درد نکنه فک کردی من بچم؟
هلن: فک نکردم واقعا هستی
ا/ت: عه مامان
هلن: باشه ببخشید ، حالا بگیر بخواب
◆◇◇◇◇◇◇◇◆
صبح...
ا/ت ویو:
صبح که از خواب بیدار شدم مامان پیشم نبود ، رفتم اتاقم و یه دوش گرفتم لباس مدرسمم پوشیدم و رفتم تا صبونه بخورم که دیدم جیمینم اینجاس
ا/ت: سلام جیمین شی
جیمین: سلام ، خوبی
ا/ت: ممنون
هلن: ا/ت بیا صبونه بخور سوهو بهم زنگ زد گفت الانه که بیاد باهم برید
جیمین: سوهو؟
هلن: دوست ا/ته ۳ ساله باهم دوستن (بچه ها میتونید سوهو رو هوانگ این یوپ تصور کنید ، کراش بنده رو 😌✌🏻)
جیمین: خودم میرسونمت
ا/ت: اما...
جیمین: خودم میرسونمت
راوی: ا/ت یه نگاهی به مامانش کرد و دوباره مشغول خوردن صبونه شد...بعد از صبونه دویید سمت اتاقش و گوشیشو برداشت و زنگ زد به سوهو
ا/ت: الو سوهو
سوهو: ها
ا/ت: ها چیه بی ادب بگو بله
سوهو: جانم ا/ت قشنگم
ا/ت: کجایی
سوهو: دارم میام دنبالت دیگه ، چه سوالیه
ا/ت: الان بیا
سوهو: هنوز ۲۰ دقیقه مونده که بخوام بیام
ا/ت: خواهش میکنم بیا دیگه
سوهو: اتفاقی افتاده
ا/ت: آره...یعنی نه ، جریان جیمین و مامانمو که بهت گفته بودم
سوهو: خب
ا/ت: جیمین الان میخواد منو برسونه مدرسه من ازش خجالت میکشم
سوهو: ای خدااا
ا/ت: تروخدا سوهو جونم
سوهو: خودتو کیوت نکن این دفعه دیگه گولتو نمیخورم
ا/ت: هرکاری که بگی میکنم
سوهو: عه باشه قبوله ، پس باید به همگی بگی که ما باهم قرار میزاریم
ا/ت: باشه قبوله فقط تو الان سریع بیا
سوهو: صب کن اومدم
•ادامه دارد•
▪︎پدر خوانده ▪︎
#کیم_نامجون #کیم_سوکجین #مین_یونگی #جانگ_هوسوک #پارک_جیمین #کیم_تهیونگ #جئون_جونگکوک
۳۳.۶k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.