پارت ۱۴
فلش بک به شب
کوک ویو
ات رو براید استایل بغل کردم و انداختمش رو تخت
ات ویو
کوک بغلم کرد و انداختم رو تخت شورتمو جر داد باکسر خودش رو هم دراورد (بقیش با ذهن پاک خودتون)
فلش بک به فردا
ات ویو
با دلدرد شدیدی بلند شدم که کوک هم رو تخت داشت باگوشیش کار میکرد
کوک....بیدار شدی بیب
ات....خدا لعنتت کنه خیلی دلم درد میکنه
کوک....بیا بخواب تا واست ماساژ بدم
ات....رفتم سرمو گذاشتم رو سینش و زیر دلم رو ماساژ داد
کوک....خب شدی؟
ات....اوهوم
کوک....خب من میرم پایین صبحونه درست میکنم توهم لباس هاتو بپوش بیا
ات....باشه
لباس هامو پوشیدم رفتم پایین دیدم کوک پنکیک درست کرده
ات.....خوشمزسسسسس
کوک....نوش جونت
ات ویو
داشتم میخوردم که دیدم یهو حالم بد شد زود رفتم تو دستشویی که کوک هم پشت در وایساد
اومدم بیرون دستمو گذاشتم رو سرم که یهو بیهوش شدم سیاهی مطلق
کوک ویو
ات داشت صبحونه میخورد که دیدم حالش بد شد و یهو بیهوش شد سریع بردمش بیمارستان که تو ماشین یه قطره اشک از چشمام ریخت رسیدم بیمارستان
کوک......برانکارد بیارید(داد)
همینجوری که پرستار ها داشتن با برانکارد میبردنش کوک هم باهاشون میرفت(فیلم ترکی دیدین مثل همونه😅)
پرستار ......لطفا شما همینجا وایسید تا دکتر بیمار رو چک کنن بهتون خبر میدیم
کوک....باشه
پرستار تا اومد کوک زود بلند شد
کوک....حال همسرم چطوره
پرستار.....تبریک میگم همسرتون بارداره
کوک.....واقعا (ذوق)
پرستار .......اره
کوک....میتونم ببینمش
پرستار.....حتما
کوک ویو
رفتم داخل اتاق
کوک ویو
ات رو براید استایل بغل کردم و انداختمش رو تخت
ات ویو
کوک بغلم کرد و انداختم رو تخت شورتمو جر داد باکسر خودش رو هم دراورد (بقیش با ذهن پاک خودتون)
فلش بک به فردا
ات ویو
با دلدرد شدیدی بلند شدم که کوک هم رو تخت داشت باگوشیش کار میکرد
کوک....بیدار شدی بیب
ات....خدا لعنتت کنه خیلی دلم درد میکنه
کوک....بیا بخواب تا واست ماساژ بدم
ات....رفتم سرمو گذاشتم رو سینش و زیر دلم رو ماساژ داد
کوک....خب شدی؟
ات....اوهوم
کوک....خب من میرم پایین صبحونه درست میکنم توهم لباس هاتو بپوش بیا
ات....باشه
لباس هامو پوشیدم رفتم پایین دیدم کوک پنکیک درست کرده
ات.....خوشمزسسسسس
کوک....نوش جونت
ات ویو
داشتم میخوردم که دیدم یهو حالم بد شد زود رفتم تو دستشویی که کوک هم پشت در وایساد
اومدم بیرون دستمو گذاشتم رو سرم که یهو بیهوش شدم سیاهی مطلق
کوک ویو
ات داشت صبحونه میخورد که دیدم حالش بد شد و یهو بیهوش شد سریع بردمش بیمارستان که تو ماشین یه قطره اشک از چشمام ریخت رسیدم بیمارستان
کوک......برانکارد بیارید(داد)
همینجوری که پرستار ها داشتن با برانکارد میبردنش کوک هم باهاشون میرفت(فیلم ترکی دیدین مثل همونه😅)
پرستار ......لطفا شما همینجا وایسید تا دکتر بیمار رو چک کنن بهتون خبر میدیم
کوک....باشه
پرستار تا اومد کوک زود بلند شد
کوک....حال همسرم چطوره
پرستار.....تبریک میگم همسرتون بارداره
کوک.....واقعا (ذوق)
پرستار .......اره
کوک....میتونم ببینمش
پرستار.....حتما
کوک ویو
رفتم داخل اتاق
۳۰.۲k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.