𝓑𝓪𝓭 𝓫𝓸𝔂𝓼 𝓪𝓽 𝓼𝓬𝓱𝓸𝓸𝓵 p12🍷
🔴بچهها عکسش از گالریم پاک شده بود حوصله نداشتم نه بارگیری کنم نه ادیت عکس خالیش رو گذاشتم😂👍🏻🔴
کوک : حلا چیکار کنیم ته
ته : آییی نمیدونم
که یهو دیدم 2 تا آدم اومدن و جلیگه ی بمب به ما بستن
کوک : دستت رو بکش عوضی( داد)
ته:کوک فک کنم اینجا آخر خطه
جیمین : ات نگران نباش الان به دکتر زنگ میزنم
جیمین به دکتر زنگ زد و دکتر اومد و داشت ات رو پانسمان میکرد
مرد: آقا
جیمین: بله
مرد: اون دختره رو آزاد کنیم داره اونجا فش میده
جیمین : اره ولی از اینجا دورش کنید
مرد : چشم و همینطور که به اون دو تا هم 2 تا از همکار ها بم وصل کردن
جیمین: پس باید از اینجا زود بریم
دکتر : ولی هنوز تموم نشده
جیمین بیا ادامش رو تو ماشین انجام بده
جیمین: همه رو از اینجا ببرین
آقا: اطاعت
جیمین و ات و دکتر سوار شدن تو ماشین و حرکت کرد
جیمین: 3، 2، 1، بوم
✨بمب ترکید✨و کل ساختمون به چوخ رفت
🌸رفتن تو خونه ی جیمین 🌸
🫐نیلا چند دقیقه پیش🫐
اگه ته یونگ هم با من نیاد من نمیرم
مرد نیلا رو کول کرد و خارج شدن
نیلا:حرومزاده ولم کنننننننن
گذاشت زمین نیلا رو
نیلا: اگه بلایی سر ته من بیارید سرتو از جاش میکنم
✨بمب ترکید ✨
نیاد افتاد زمین
نیلا: تههههههههههههههههههههه( گریه و عربده)
ات ویو : از هوش پاشدم که دیدم تو یه اتاق با تم سفید و طوسی هستم که یه درد بد توی سینم پیچید و داد کشیدم
جیمین: بیب پاشدی
ات: آیی منو برای چی اوردی اینجا
جیمین: خوب تو دیگه مال منی
ات: وایسا ببینم کوک و بقیه کجان
جیمین: بالا
ات: باهات شوخی ندارم راستشو بگو
جیمین: من چرا باید باهات شوخی کنم
ات: نه ...تو ...چرا ( گریه)
جیمین : اگه باور نداری از نیلا بپرس اون الان پایینه
ات: ( گریه)
جیمین: نیلا بیا بالا ( داد)
💙پایان فصل 1💙
(🌸بچها چون این رمان هنوز پارت هاش زیاده تصمیم گرفتم فصل کنم و منتظر فصل 2 باشید🌸)
کوک : حلا چیکار کنیم ته
ته : آییی نمیدونم
که یهو دیدم 2 تا آدم اومدن و جلیگه ی بمب به ما بستن
کوک : دستت رو بکش عوضی( داد)
ته:کوک فک کنم اینجا آخر خطه
جیمین : ات نگران نباش الان به دکتر زنگ میزنم
جیمین به دکتر زنگ زد و دکتر اومد و داشت ات رو پانسمان میکرد
مرد: آقا
جیمین: بله
مرد: اون دختره رو آزاد کنیم داره اونجا فش میده
جیمین : اره ولی از اینجا دورش کنید
مرد : چشم و همینطور که به اون دو تا هم 2 تا از همکار ها بم وصل کردن
جیمین: پس باید از اینجا زود بریم
دکتر : ولی هنوز تموم نشده
جیمین بیا ادامش رو تو ماشین انجام بده
جیمین: همه رو از اینجا ببرین
آقا: اطاعت
جیمین و ات و دکتر سوار شدن تو ماشین و حرکت کرد
جیمین: 3، 2، 1، بوم
✨بمب ترکید✨و کل ساختمون به چوخ رفت
🌸رفتن تو خونه ی جیمین 🌸
🫐نیلا چند دقیقه پیش🫐
اگه ته یونگ هم با من نیاد من نمیرم
مرد نیلا رو کول کرد و خارج شدن
نیلا:حرومزاده ولم کنننننننن
گذاشت زمین نیلا رو
نیلا: اگه بلایی سر ته من بیارید سرتو از جاش میکنم
✨بمب ترکید ✨
نیاد افتاد زمین
نیلا: تههههههههههههههههههههه( گریه و عربده)
ات ویو : از هوش پاشدم که دیدم تو یه اتاق با تم سفید و طوسی هستم که یه درد بد توی سینم پیچید و داد کشیدم
جیمین: بیب پاشدی
ات: آیی منو برای چی اوردی اینجا
جیمین: خوب تو دیگه مال منی
ات: وایسا ببینم کوک و بقیه کجان
جیمین: بالا
ات: باهات شوخی ندارم راستشو بگو
جیمین: من چرا باید باهات شوخی کنم
ات: نه ...تو ...چرا ( گریه)
جیمین : اگه باور نداری از نیلا بپرس اون الان پایینه
ات: ( گریه)
جیمین: نیلا بیا بالا ( داد)
💙پایان فصل 1💙
(🌸بچها چون این رمان هنوز پارت هاش زیاده تصمیم گرفتم فصل کنم و منتظر فصل 2 باشید🌸)
۳۷.۷k
۰۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.