پارت ۱۰
پارت ۱۰
ویو ات
با صدای آرومی از خاب پاشدم
_ خانم محترم نمیخای بلند شی میخای دیر برسیم ؟
+ چی … مگ ساعت چنده ؟؟؟
_ ساعت ۱۲ ظهره خانوم
+ وای الان بلند میشم .. سریع حاضر میشم میام تو برو پایین
_ «خنده » باشه
+ براچی میخندی ؟
_ وقتی حول میشی کیوت میشی
+ «خنده » …. « خجالت »
_ اوکی من میرم پایین منتظرتم
+ باشه
سریع پاشدم رفتم دستشویی کارای لازمو کردم اومدم ی لباس نسبتن باز ورداشتم ی میکاپه ملایم کردم و موهامو باز گذاشتم و کفش و کیف ست با لباسم ورداشتم و رفتم پایین
+ بریم ؟
_ بله بفرمایید دوشیزه
+ «خنده »
تو ماشین حرفی بینمون رد و بدل نشد … تا رسیدیم بار
_ حواست باشه هرچی شد بهم میگی از کنار من تکون نمیخوری هر جا خاستی بری منم باهات میام دستمم ول نمیکنی اوکی ؟
+ او.. کی !!
رفتیم تو .. جیمین شریکاشو پیدا کرد و رفتیم تو یک اتاق مخصوص همه دور میز نشستیم و شرو کردن ب حرف زدن .. من دیگ داشت حوصلم سر میرف چون هیچی نمیفهمیدم ک اینا چی میگن و برام مهمم نبود
+ جیمینا میشه برم بیرون ؟
_ نه
+ چرا اخه
_ بعدن بهت میگم
* چ خانوم خوشگلی گیرت اومده پارک
جیمین ی نگاهی بهم کرد و نگاهشو داد ب فردی ک این حرفو زد
_ بله میدونم و اینم میدونم ک مال منه تا ابد
* او این میزان مطمئن بودنتو تحسین میکنم
_ «خنده» بهم ثابت شده ک مطمئنم
* خوبه ایول
_ خب برگردیم سر بحث خودمون
ویو ات
دیگ کاملن فهمیده بودم ک این یارو هم بهم چشم داره و جیمینم فهمیده بود ….. گوشیمو در آوردم ک تا وقتی کارشون تموم میشه یکم تو گوشیم بگردم ک ……..
ویو ات
با صدای آرومی از خاب پاشدم
_ خانم محترم نمیخای بلند شی میخای دیر برسیم ؟
+ چی … مگ ساعت چنده ؟؟؟
_ ساعت ۱۲ ظهره خانوم
+ وای الان بلند میشم .. سریع حاضر میشم میام تو برو پایین
_ «خنده » باشه
+ براچی میخندی ؟
_ وقتی حول میشی کیوت میشی
+ «خنده » …. « خجالت »
_ اوکی من میرم پایین منتظرتم
+ باشه
سریع پاشدم رفتم دستشویی کارای لازمو کردم اومدم ی لباس نسبتن باز ورداشتم ی میکاپه ملایم کردم و موهامو باز گذاشتم و کفش و کیف ست با لباسم ورداشتم و رفتم پایین
+ بریم ؟
_ بله بفرمایید دوشیزه
+ «خنده »
تو ماشین حرفی بینمون رد و بدل نشد … تا رسیدیم بار
_ حواست باشه هرچی شد بهم میگی از کنار من تکون نمیخوری هر جا خاستی بری منم باهات میام دستمم ول نمیکنی اوکی ؟
+ او.. کی !!
رفتیم تو .. جیمین شریکاشو پیدا کرد و رفتیم تو یک اتاق مخصوص همه دور میز نشستیم و شرو کردن ب حرف زدن .. من دیگ داشت حوصلم سر میرف چون هیچی نمیفهمیدم ک اینا چی میگن و برام مهمم نبود
+ جیمینا میشه برم بیرون ؟
_ نه
+ چرا اخه
_ بعدن بهت میگم
* چ خانوم خوشگلی گیرت اومده پارک
جیمین ی نگاهی بهم کرد و نگاهشو داد ب فردی ک این حرفو زد
_ بله میدونم و اینم میدونم ک مال منه تا ابد
* او این میزان مطمئن بودنتو تحسین میکنم
_ «خنده» بهم ثابت شده ک مطمئنم
* خوبه ایول
_ خب برگردیم سر بحث خودمون
ویو ات
دیگ کاملن فهمیده بودم ک این یارو هم بهم چشم داره و جیمینم فهمیده بود ….. گوشیمو در آوردم ک تا وقتی کارشون تموم میشه یکم تو گوشیم بگردم ک ……..
۸.۰k
۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.