سیگار شریکی (پارت 7)
بالاخره نوشتم.(لطفا پارم نکنید)
*پرش زمانی
*ویو چیفویو
قرار بود 20 دقه پیش بیاد چرا نیومد؟
آها بالاخره اومد.
مایکی:سلام
چیفویو:سلام
مایکی:میدونی چرا گفتم بیای اینجا؟
چیفویو:نه.ولی فک کنم من قرار بود باهاتون صحبی کنم.
مایکی:منم باهات کار داشتم. اول تو بگو.
چیفویو:من میخوام از تومان....
*گارسون اومد
گارسون:چی میل دارید؟
مایکی:دوریاکی دارید
گارسون:خیر
مایکی:پس یه شیک شکلاتی 4 نفره ی گنده برای من و دوستم بیارید.
چیفویو: داشتم میگفتم.....
مایکی:روش گیلاس بزارید لطفاا
چیفویو:داشتم میگفتم . من میخوام....
مایکی:پرچم هم بزارید
چیفویو:مایکی کون
مایکی:بله؟
چیفویو: میخواستم بگم....
*گارسون برگشت
گارسون: بفرمایید.
مایکی: آریگااااتو
چیفویو : من میخوام
مایکی: *صدای خوردن
چیفویو:از تومان
مایکی:*صدای خوردن
چیفویو:برممممممم
مایکی:شرمنده
چیفویو:چرااا؟
مایکی:همشو خوردم . توهم میخواستی؟
چیفویو:اصلا فهمیدید چی گفتم؟
مایکی: آهاااا درباره ی اون. نوچ اجازه نداری از تومان بری.
چیفویو:ولی...
مایکی: ولی بی ولی. همین که گفتم.
چیفویو:خب پس یه شرط دارم
مایکی:هنوز گیلاسشو نخوردم میخایش؟
چیفویو:شرطم اون نیست.
مایکی: پس چیه؟
چیفویو:چند نفر رو بزارین حواسشون به ا/ت باشه.
مایکی:ا/ت کی بود؟
چیفویو: ...
مایکی: ؟
چیفویو: عضو جدید دسته ی اول.
مایکی: اون دختره. چرا؟
چیفویو:این دختره اصلا حواسش به خودش نیست. اگه دیشب من حواسم بهش نبود الان تشکیل خانواده داده بود.
مایکی: خب این الان به تومان چه ربطی داره؟
چیفویو : ...
مایکی: میدونی. من میخواستم راجب همین باهات حرف بزنم. من دیروز رفتم دوریاکی بخورم دیدم یه دختر سوار موتورت کردی داری میبری میخواستم ازت بپرسم کی بود. ولی الان فهمیدم
چیفویو: ...
مایکی: خب اگه دوسش داری بهش بگو.
چیفویو: نه اصلا اینطوری نیست.
مایکی :ولی صورت گوجه شدت میگه هست.
مایکی: اگه دوسش داری بجنب چون تومان پر از پسره و اون تنها دختر توی تومانه. اگه تو نگیریش یکی زودتر میگیرش.
مایکی:حالا که اینقدر اسرار داری خودت مراقبش باش
*از کافه زدن بیرون
*پرش زمانی
*ویو چیفویو
برای جلسه به سمت معبد حرکت کردم. اولین چیزی که دیدم ا/ت بود که ایستاده بود کنار موتورش داشت با نائب کاپیتان دسته ی پنجم (سانزو)حرف میزد. شایدم ... دارن لاس میزنن!!!!!!!
حرف مایکی اومد تو ذهنم:(اگه تو نگیریش یکی زودتر میگیرش.)
*پرش زمانی
*ویو چیفویو
قرار بود 20 دقه پیش بیاد چرا نیومد؟
آها بالاخره اومد.
مایکی:سلام
چیفویو:سلام
مایکی:میدونی چرا گفتم بیای اینجا؟
چیفویو:نه.ولی فک کنم من قرار بود باهاتون صحبی کنم.
مایکی:منم باهات کار داشتم. اول تو بگو.
چیفویو:من میخوام از تومان....
*گارسون اومد
گارسون:چی میل دارید؟
مایکی:دوریاکی دارید
گارسون:خیر
مایکی:پس یه شیک شکلاتی 4 نفره ی گنده برای من و دوستم بیارید.
چیفویو: داشتم میگفتم.....
مایکی:روش گیلاس بزارید لطفاا
چیفویو:داشتم میگفتم . من میخوام....
مایکی:پرچم هم بزارید
چیفویو:مایکی کون
مایکی:بله؟
چیفویو: میخواستم بگم....
*گارسون برگشت
گارسون: بفرمایید.
مایکی: آریگااااتو
چیفویو : من میخوام
مایکی: *صدای خوردن
چیفویو:از تومان
مایکی:*صدای خوردن
چیفویو:برممممممم
مایکی:شرمنده
چیفویو:چرااا؟
مایکی:همشو خوردم . توهم میخواستی؟
چیفویو:اصلا فهمیدید چی گفتم؟
مایکی: آهاااا درباره ی اون. نوچ اجازه نداری از تومان بری.
چیفویو:ولی...
مایکی: ولی بی ولی. همین که گفتم.
چیفویو:خب پس یه شرط دارم
مایکی:هنوز گیلاسشو نخوردم میخایش؟
چیفویو:شرطم اون نیست.
مایکی: پس چیه؟
چیفویو:چند نفر رو بزارین حواسشون به ا/ت باشه.
مایکی:ا/ت کی بود؟
چیفویو: ...
مایکی: ؟
چیفویو: عضو جدید دسته ی اول.
مایکی: اون دختره. چرا؟
چیفویو:این دختره اصلا حواسش به خودش نیست. اگه دیشب من حواسم بهش نبود الان تشکیل خانواده داده بود.
مایکی: خب این الان به تومان چه ربطی داره؟
چیفویو : ...
مایکی: میدونی. من میخواستم راجب همین باهات حرف بزنم. من دیروز رفتم دوریاکی بخورم دیدم یه دختر سوار موتورت کردی داری میبری میخواستم ازت بپرسم کی بود. ولی الان فهمیدم
چیفویو: ...
مایکی: خب اگه دوسش داری بهش بگو.
چیفویو: نه اصلا اینطوری نیست.
مایکی :ولی صورت گوجه شدت میگه هست.
مایکی: اگه دوسش داری بجنب چون تومان پر از پسره و اون تنها دختر توی تومانه. اگه تو نگیریش یکی زودتر میگیرش.
مایکی:حالا که اینقدر اسرار داری خودت مراقبش باش
*از کافه زدن بیرون
*پرش زمانی
*ویو چیفویو
برای جلسه به سمت معبد حرکت کردم. اولین چیزی که دیدم ا/ت بود که ایستاده بود کنار موتورش داشت با نائب کاپیتان دسته ی پنجم (سانزو)حرف میزد. شایدم ... دارن لاس میزنن!!!!!!!
حرف مایکی اومد تو ذهنم:(اگه تو نگیریش یکی زودتر میگیرش.)
۸.۶k
۱۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.