⛓🖇my dady🖇⛓ p.63
جیمین:خوب انالیزم کردی ؟
تازه فهمیده بودم خیلی غرقش شدم
ا.ت:حالا چرا اعصبانی ؟
میدونستم چرا ولی باید بحثو عوض میکردم ..
جیمین :واقعن نمیدونی یا خودت و به نفهمی میزنی ؟
ا.ت:نمیدونم
سیگارو از شیشه ماشین پرت کرد بیرون و زد رو ترمز انقد بدجونر زد که نزدیک بود برم تو شیشه
یکی از دستاشو روی سرش گذاشتو اون یکی رو روی فرمون ماشین همیطوری محکم دستشو مشت کرده بود که گف :ا.ت لطفن مسخره بازیاتو تمومش کن مگه نمیدونی ما واسه چی رفتیم تازه فردا پسفردا هم که قراره نامزدم شی دیگه چی هااا؟
بعد راس راس رفتی بغل اون پسر میزاری دس بزاره روی کمرت؟
واو تو دیگه کی هستی (با داد)
ا.ت: هوف مگ تو امدی مگ ندیدی چطوری دوس دختر جونت طوری حرف زد که من اب شدم طوری میگفت از کارات که اگ هر دختری بود امشب خودشو میکشت چه توقعی ازم داری هان ؟من همه اون حرفارو بخاطر تو گوش دادم به تمام چیزای که گفت دقت کردم راس میگه مگ تو اونکارارو نکردی (با گریه های کم کم )
جیمین:این کارام واسه خیلی وقت پیشه
ا.ت:تو به دوروز پیش میگی خیلی وقت ؟ (کشیدن دماغش به بالا)
تمام مدت که حرف میزدیم جیمین به رو به رو خیره بود و من به نیمرخش
دیگه حرفی نزد دیدم از ماشین پیاده شد و با پاکت سیگارشو فندک بدون هیچ کُتی رف به در ماشین چسبید و شروع کرد به سیگار کشیدن
دیگه حوصله خودمم نداشتم کُتی که رو بودو انداختم صندلی عقب و بدون هیچ چیزی که روم باشه با ماشین که توش یخ بود سرم و به سمت دیگه پنجره چرخوندم و اروم گریه کردم نمیدونم چم شده بود
این همه اتفاق های یهویی ازدواح با جیمین اونم کسی که ازش متنفر بودم یا این مدرسه مضخرف که باید واس کنکور امتحان بدیم اصن خیلی خر تو خر بود از همه جا فشار روم بود بعدم که سرو کله زدن با دوس دخترای جیمین هوف اصن بیخیال فقط چشامو میزارم رو هم که نمیدونم چی میشه خوابم میبره
ویو جیمین
تقریبن نیم ساعت هست که بیرون وایسادم و حتا تو ماشینم نگاه نکردم شاید حق داره اونم خوب بخاطر من خیلی کارا کرده برگشتم سوار ماشین شدم خواب بود هیچیم روش نبود داشت میلرزید از چشماشم معلوم بود گریه کرده هوف کلافه ای کشیدم و سرم گذاشتم رو فرمون بعد از چند دیقه از ماشین پیاده شدم و داخل صندوق عقبو نگاه کردم خوبه یه ملحفه بود برشداشتم و امدم انداختم روش استارت زدم و حرکت کردم یه اهنگ ملایم گذاشتم و تا برسیم به مدرسه چون دیگه فردا هم مدرسه داریم نرفتم عمارت
(چند مین بعد)
همه خواب بودن تقریبا ۳ونیم بود
در ماشینو باز کردم و ا.ت و بیدار کردم پیاده شد رفتیم بالا بدون هیچ حرفی هیچ سوالی درو باز کردم و رفتیم داخل لباسامونو عوض کردیم و من رفتم و خوابیدم
تازه فهمیده بودم خیلی غرقش شدم
ا.ت:حالا چرا اعصبانی ؟
میدونستم چرا ولی باید بحثو عوض میکردم ..
جیمین :واقعن نمیدونی یا خودت و به نفهمی میزنی ؟
ا.ت:نمیدونم
سیگارو از شیشه ماشین پرت کرد بیرون و زد رو ترمز انقد بدجونر زد که نزدیک بود برم تو شیشه
یکی از دستاشو روی سرش گذاشتو اون یکی رو روی فرمون ماشین همیطوری محکم دستشو مشت کرده بود که گف :ا.ت لطفن مسخره بازیاتو تمومش کن مگه نمیدونی ما واسه چی رفتیم تازه فردا پسفردا هم که قراره نامزدم شی دیگه چی هااا؟
بعد راس راس رفتی بغل اون پسر میزاری دس بزاره روی کمرت؟
واو تو دیگه کی هستی (با داد)
ا.ت: هوف مگ تو امدی مگ ندیدی چطوری دوس دختر جونت طوری حرف زد که من اب شدم طوری میگفت از کارات که اگ هر دختری بود امشب خودشو میکشت چه توقعی ازم داری هان ؟من همه اون حرفارو بخاطر تو گوش دادم به تمام چیزای که گفت دقت کردم راس میگه مگ تو اونکارارو نکردی (با گریه های کم کم )
جیمین:این کارام واسه خیلی وقت پیشه
ا.ت:تو به دوروز پیش میگی خیلی وقت ؟ (کشیدن دماغش به بالا)
تمام مدت که حرف میزدیم جیمین به رو به رو خیره بود و من به نیمرخش
دیگه حرفی نزد دیدم از ماشین پیاده شد و با پاکت سیگارشو فندک بدون هیچ کُتی رف به در ماشین چسبید و شروع کرد به سیگار کشیدن
دیگه حوصله خودمم نداشتم کُتی که رو بودو انداختم صندلی عقب و بدون هیچ چیزی که روم باشه با ماشین که توش یخ بود سرم و به سمت دیگه پنجره چرخوندم و اروم گریه کردم نمیدونم چم شده بود
این همه اتفاق های یهویی ازدواح با جیمین اونم کسی که ازش متنفر بودم یا این مدرسه مضخرف که باید واس کنکور امتحان بدیم اصن خیلی خر تو خر بود از همه جا فشار روم بود بعدم که سرو کله زدن با دوس دخترای جیمین هوف اصن بیخیال فقط چشامو میزارم رو هم که نمیدونم چی میشه خوابم میبره
ویو جیمین
تقریبن نیم ساعت هست که بیرون وایسادم و حتا تو ماشینم نگاه نکردم شاید حق داره اونم خوب بخاطر من خیلی کارا کرده برگشتم سوار ماشین شدم خواب بود هیچیم روش نبود داشت میلرزید از چشماشم معلوم بود گریه کرده هوف کلافه ای کشیدم و سرم گذاشتم رو فرمون بعد از چند دیقه از ماشین پیاده شدم و داخل صندوق عقبو نگاه کردم خوبه یه ملحفه بود برشداشتم و امدم انداختم روش استارت زدم و حرکت کردم یه اهنگ ملایم گذاشتم و تا برسیم به مدرسه چون دیگه فردا هم مدرسه داریم نرفتم عمارت
(چند مین بعد)
همه خواب بودن تقریبا ۳ونیم بود
در ماشینو باز کردم و ا.ت و بیدار کردم پیاده شد رفتیم بالا بدون هیچ حرفی هیچ سوالی درو باز کردم و رفتیم داخل لباسامونو عوض کردیم و من رفتم و خوابیدم
۵.۹k
۰۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.