P2

P2
‌کوک : باشه باشه ، حالا میای بری یا نه؟
ا/ت : برم وسایل هامو بردارم میام
کوک : منتظرم
از توی کمدت کیفت رو برداشتی و به سمت کوک رفتی‌.
باهم سوار ماشین شدید که تلفنش به صدا در آمد که اسم " مامان " روی صفحه ی گوشی نمایان شد ، که کوک با زدن دکمه یی که روی فرمون ماشین بود جواب داد .
کوک : سلام ، بله مامان ؟
م کوک : سلام پسرم، شنیدم رفتی دنبال ا/ت ؟
کوک : اره مامان ، الان کنارمه
که تو لب زدی
ا/ت : سلام خاله
م کوک : عه دخترم سلام ، میگم به مامانت هم زنگ زدم امشب قرار شد بیاید خونه ی ما گفتم خبر بدم
ا/ت : باشه خیلی ممنون خاله
م کوک : خواهش میکنم دخترم خوشبگذره ، خداحافظ پسرم
کوک : خداحافظ مامان
و تلفن قطع شد .
ویو ادمین: رفتید رستوران و خیلی غذا خوردید و خوشبگذروندید
پایان ویو
بعد از اینکه از ماشین پیاده شدی گفتی
ا/ت : خداحافظ کوکی ، راستی رستوران خیلی قشنگی بود ممنون
کوک : اره میدونم ، سلیقه ام عالیه چون تورو دارم " چشمک "
یک لحظه انگار توی قلبت پروانه ها داشتن پرواز میکردن ، صدای بالا رفتن ضربان قلبت رو به خوبی میتونستی حس کنی .
خب اره ، تو عاشقش بودی ، اونم از همون اول
ادامه دارد ...

شرط پارت بعد

۲۰:« لایک ❤️