قمار؟! p8
ا.ت: به کسی مربوط نیس (سرش پایین )
کوک: به من ربط داره چون یکی رو اموال من دست درازی کرده کی کرده(عصبی)
ا.ت: م..من اموال کسی نیستم حتی پدر مادرم (بغض)
(کلا سرش پایین بود)
کوک:۳بار نشه حرفم بگو
دکتر: ا.ت بگو وگرنه بد میشه برات
ا.ت: ا..آخه
کوک: بگو ببینم(داد)
تهیونگ و جیمین اومدن تو
تهیونگ:کوک چته؟
یهو کبودی های بدن ا.ت رو دیدن
جیمین: از پله افتاد اینجوری شد ؟
دکتر: نه یکی کتکش زده
ا.ت: بابام و مامانم و هانس زدن فهمیدید( یکم بلند و گریه)
کوک: صداتو بیار پایین غلط کردن زدنت چیکار کردی مگه ؟(داد)
جیمین: کوک آروم باش خب
ا.ت:م..م..من کاری نکردم اونا منو زدن خود به خود چون میگن من یه اضافیم(گریه)
کوک:هانس کیع؟
ا.ت:(ترسید و خفه شد)
کوک: هانس کیه؟
هنش از ا.ت میپرسید ولی ا.ت جواب نمیداد دیگه کفرش در اومده بود که دکتر گفت
دکتر: ا.ت لطفا بگو هانس کیه خواهش میکنم
ا.ت: اگع بگم میکشنش
تهیونگ:چرا باید بکشیم
ا.ت: خب کار مافیا همینه
یهو دستشو گذاشت جلوی دهنش
کوک: تو از کجا میدونی ما مافیا هستیم
اجوما و خدمتکارا گفتن؟
ا.ت: سرشو به معنی نه تکون میده
تهیونگ:اونا نگفتن یکی دیگه گفته
کوک: از کجا انقدر مطمئنی؟
جیمین: کوک اونا جرعت ندارن کاری کنن
کوک: کی بهت گفته ما مافیا هستیم و هانس کیه؟
ا.ت:ها...هانس دوس پسرم بو..بود
کوک: دوس پسر(داد)
ا.ت: با..بابام مجبورم کرد باهاش رل بزنم ولی نمیذاشتم بهم دست بزنه و عصبی شد و کتکم زد
کوک: اون بابای عوضی و اون هانس رو گیر بیارم فقط
دکتر: خب آروم باشید ا.ت بدنت خیلی ضعیفه غذا خوردی ؟
ا.ت: ......(سکوت)
کوک: نمیگی از اجوما میپرسم
اجوماااااااااا
اجوما: بله پسرم ؟
کوک: ا.ت شام خورده
اجوما:خب چیزه چیز
به ا.ت نگاه کرد
کوک: به من نگاه کن نه اون دلت براش نسوزه کاریش نمیکنم خورده یا نه
اجوما: ن..نخورده ناهارم نخورده
کوک:(عصبی به ا.ت نگاه میکنه از اون نگاه هایی که میرینیم تو خودمون)
ا.ت نگاه کوک رو دید دست دکتر رو گرفت
کوک: به من ربط داره چون یکی رو اموال من دست درازی کرده کی کرده(عصبی)
ا.ت: م..من اموال کسی نیستم حتی پدر مادرم (بغض)
(کلا سرش پایین بود)
کوک:۳بار نشه حرفم بگو
دکتر: ا.ت بگو وگرنه بد میشه برات
ا.ت: ا..آخه
کوک: بگو ببینم(داد)
تهیونگ و جیمین اومدن تو
تهیونگ:کوک چته؟
یهو کبودی های بدن ا.ت رو دیدن
جیمین: از پله افتاد اینجوری شد ؟
دکتر: نه یکی کتکش زده
ا.ت: بابام و مامانم و هانس زدن فهمیدید( یکم بلند و گریه)
کوک: صداتو بیار پایین غلط کردن زدنت چیکار کردی مگه ؟(داد)
جیمین: کوک آروم باش خب
ا.ت:م..م..من کاری نکردم اونا منو زدن خود به خود چون میگن من یه اضافیم(گریه)
کوک:هانس کیع؟
ا.ت:(ترسید و خفه شد)
کوک: هانس کیه؟
هنش از ا.ت میپرسید ولی ا.ت جواب نمیداد دیگه کفرش در اومده بود که دکتر گفت
دکتر: ا.ت لطفا بگو هانس کیه خواهش میکنم
ا.ت: اگع بگم میکشنش
تهیونگ:چرا باید بکشیم
ا.ت: خب کار مافیا همینه
یهو دستشو گذاشت جلوی دهنش
کوک: تو از کجا میدونی ما مافیا هستیم
اجوما و خدمتکارا گفتن؟
ا.ت: سرشو به معنی نه تکون میده
تهیونگ:اونا نگفتن یکی دیگه گفته
کوک: از کجا انقدر مطمئنی؟
جیمین: کوک اونا جرعت ندارن کاری کنن
کوک: کی بهت گفته ما مافیا هستیم و هانس کیه؟
ا.ت:ها...هانس دوس پسرم بو..بود
کوک: دوس پسر(داد)
ا.ت: با..بابام مجبورم کرد باهاش رل بزنم ولی نمیذاشتم بهم دست بزنه و عصبی شد و کتکم زد
کوک: اون بابای عوضی و اون هانس رو گیر بیارم فقط
دکتر: خب آروم باشید ا.ت بدنت خیلی ضعیفه غذا خوردی ؟
ا.ت: ......(سکوت)
کوک: نمیگی از اجوما میپرسم
اجوماااااااااا
اجوما: بله پسرم ؟
کوک: ا.ت شام خورده
اجوما:خب چیزه چیز
به ا.ت نگاه کرد
کوک: به من نگاه کن نه اون دلت براش نسوزه کاریش نمیکنم خورده یا نه
اجوما: ن..نخورده ناهارم نخورده
کوک:(عصبی به ا.ت نگاه میکنه از اون نگاه هایی که میرینیم تو خودمون)
ا.ت نگاه کوک رو دید دست دکتر رو گرفت
۱۱.۴k
۰۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.