One eyed killer/قاتل تک چشم
One eyed killer/قاتل تک چشم
Part 6
شین؛سر تا پا گوش برای شنیدن حرفاتم
مایکی؛خب راستش من ی حسایی نسبت بهت دارم و نمیدونستم بهت بگم و شاید بدونی ک کیم،تموم این مدت [قبل از شروع دانشگاهها]زیر نظرم داشتمت...م..من..فق..ط خواستم..ب.بدونم....ک....
که حرفش با گذاشتن لب های شین ب روی لب های مایکی قط میشه
مایکی با تعجب به شین نگا میکنه ولی بعد چند دقه باهاش همراهی کرد و از هم جدا شدن
شین؛راستش حس دونفرس🥲✨
مایکی؛دوریاکی زیبای من،با من تار اخر همراه میشی؟
شین؛خب معلومه،وای جدی تو رئیس بونتنی؟
مایکی؛مبارکمه،اره
شین؛واییی من عاشق بونتنننمممممم
مایکی؛اووو جدی؟دوریاکیکوچولو بونتن و خلافکارا رو دوس داره؟
شین؛اره
[که استاد اومد دنبالشون]
دید که مایکی داره به شین کمک میکنه و دکمه های لباسشو میبنده
استاد؛اونجا دارین چه غلطی میکنین؟
مایکی:استاد،اومدم بیرون صدای جیغ و داد شنیدم،اومدم ببینم چیشده و دیدم ک چند نفر دارن شینو اذیت میکنن,تا این صحنه رو دیدم نتونستم صبر کنمو جلوشونو گرفتم
استاد؛واییی عزیزم بهترین کارو کردی،ممنون و حالا برگردین کلاس
شین و مایکی؛چشم
[پرش زمان به راه تو خونه]
[ویو شین]
خبببب انتظارم داشتم بابام نتونه بیاد دنبالم ،تازگیا انگار بیشتر ب کارش فکر میکنه،پس باید با یکی از بچه عا پیاده برم خونه وایییی خستم
شین؛هیدوریییییییییییی
هیدوری؛ها؟
شین:تا خونه هامون باهم بریممممممم؟🥺👈🏻👉🏻
هیدوری؛ن😐💔
شین؛لفداااااا🥺👈🏻👉🏻✨
هیدوری؛ب قیافت نگا نمی.....
شین ؛🥺🥺🥺🥺🥺🥺
هیدوری؛باشه تو بردی
[آیلی]
شین به ارومی زیر لب یس میگه و شروع به رفتن میکنن
تا اینکه به خونه هیدوری رسیدن
هیدوری؛خب بای بای
شین؛خدافظظظ
بعد از خدافظی کوتاهی شین دوربارع بع راهش ادامه میده تا اینکه....
تا اینکهههعععععههههه
ن دیگ ادامه فردا
عزیزام فردا سعی میکنم دو یا سه پارت ب مناسبت یلدا بدمتون🙂❤️🩹✨
Part 6
شین؛سر تا پا گوش برای شنیدن حرفاتم
مایکی؛خب راستش من ی حسایی نسبت بهت دارم و نمیدونستم بهت بگم و شاید بدونی ک کیم،تموم این مدت [قبل از شروع دانشگاهها]زیر نظرم داشتمت...م..من..فق..ط خواستم..ب.بدونم....ک....
که حرفش با گذاشتن لب های شین ب روی لب های مایکی قط میشه
مایکی با تعجب به شین نگا میکنه ولی بعد چند دقه باهاش همراهی کرد و از هم جدا شدن
شین؛راستش حس دونفرس🥲✨
مایکی؛دوریاکی زیبای من،با من تار اخر همراه میشی؟
شین؛خب معلومه،وای جدی تو رئیس بونتنی؟
مایکی؛مبارکمه،اره
شین؛واییی من عاشق بونتنننمممممم
مایکی؛اووو جدی؟دوریاکیکوچولو بونتن و خلافکارا رو دوس داره؟
شین؛اره
[که استاد اومد دنبالشون]
دید که مایکی داره به شین کمک میکنه و دکمه های لباسشو میبنده
استاد؛اونجا دارین چه غلطی میکنین؟
مایکی:استاد،اومدم بیرون صدای جیغ و داد شنیدم،اومدم ببینم چیشده و دیدم ک چند نفر دارن شینو اذیت میکنن,تا این صحنه رو دیدم نتونستم صبر کنمو جلوشونو گرفتم
استاد؛واییی عزیزم بهترین کارو کردی،ممنون و حالا برگردین کلاس
شین و مایکی؛چشم
[پرش زمان به راه تو خونه]
[ویو شین]
خبببب انتظارم داشتم بابام نتونه بیاد دنبالم ،تازگیا انگار بیشتر ب کارش فکر میکنه،پس باید با یکی از بچه عا پیاده برم خونه وایییی خستم
شین؛هیدوریییییییییییی
هیدوری؛ها؟
شین:تا خونه هامون باهم بریممممممم؟🥺👈🏻👉🏻
هیدوری؛ن😐💔
شین؛لفداااااا🥺👈🏻👉🏻✨
هیدوری؛ب قیافت نگا نمی.....
شین ؛🥺🥺🥺🥺🥺🥺
هیدوری؛باشه تو بردی
[آیلی]
شین به ارومی زیر لب یس میگه و شروع به رفتن میکنن
تا اینکه به خونه هیدوری رسیدن
هیدوری؛خب بای بای
شین؛خدافظظظ
بعد از خدافظی کوتاهی شین دوربارع بع راهش ادامه میده تا اینکه....
تا اینکهههعععععههههه
ن دیگ ادامه فردا
عزیزام فردا سعی میکنم دو یا سه پارت ب مناسبت یلدا بدمتون🙂❤️🩹✨
۳۰۱
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.