پارت۳
رو زمین نشسته بودم و تو گوشیم بودم که یوجون اومد-
سوار شدم-
بریم عشق و حال
یوجون:ایول راستی امروزو اینجاییم فردا میریم
مرتیکه علاف
یوجون:یااا
چیههه
یوجون:بریم یچیزی بخوریم؟
بریممم
رفتن یه جایی علاف بازی دراورن غذا خوردن اومدن-
یوجون:بریم خونت بخوابیم شب بریم شنگول کنیم
هعی..باشه بریم
رفتن خونه ی جیمین-
تو رو مبل بخواب
یوجون:عمرا
نگو میخوایی رو یه تخت بخوابیم
یوجون:چاره ی دیگه ای داریم؟
خدا بکشتت گمشو بیا
رفتن رو تخت-
ببین سمت دیوار برا منه
یوجون:باشه باشه بگیر بخواب
رومو کردم اونور-
بعد به مدت صدای خروپف یوجون بلند شد و منم یکم بعد خوابم برد-
ساعت ۹شب بیدار شدم-
اگر من بیدار شده بودن یوجونم باید بیدار شه-
رفتم روش-
یوجون:مردک چته سنگینی برو اونور-صداش خوابالو بود-
نه نمیرم-صدام خوابالو بود-
چشممون بسته بودم بخاطر همین رو یوجون خوابم برد-
یوجونم میدونست که نمیتونه بلندم کنه پس اونم دوباره گرفت خوابید-
وقتی بیدار شدیم دیدیم..
سوار شدم-
بریم عشق و حال
یوجون:ایول راستی امروزو اینجاییم فردا میریم
مرتیکه علاف
یوجون:یااا
چیههه
یوجون:بریم یچیزی بخوریم؟
بریممم
رفتن یه جایی علاف بازی دراورن غذا خوردن اومدن-
یوجون:بریم خونت بخوابیم شب بریم شنگول کنیم
هعی..باشه بریم
رفتن خونه ی جیمین-
تو رو مبل بخواب
یوجون:عمرا
نگو میخوایی رو یه تخت بخوابیم
یوجون:چاره ی دیگه ای داریم؟
خدا بکشتت گمشو بیا
رفتن رو تخت-
ببین سمت دیوار برا منه
یوجون:باشه باشه بگیر بخواب
رومو کردم اونور-
بعد به مدت صدای خروپف یوجون بلند شد و منم یکم بعد خوابم برد-
ساعت ۹شب بیدار شدم-
اگر من بیدار شده بودن یوجونم باید بیدار شه-
رفتم روش-
یوجون:مردک چته سنگینی برو اونور-صداش خوابالو بود-
نه نمیرم-صدام خوابالو بود-
چشممون بسته بودم بخاطر همین رو یوجون خوابم برد-
یوجونم میدونست که نمیتونه بلندم کنه پس اونم دوباره گرفت خوابید-
وقتی بیدار شدیم دیدیم..
۲۲۰
۱۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.