گناهکار pat 32:
دیانا:این کبود شدهه،
ارسلان:نه خورده به در خونه
دیانا: ارسلان منو مسخره میکنی،
بهت میگم هیچی نیستتت،
دیانا: ارسلان دروغ نگو
اره،اصلا دلم خواست رفتم حال کردم،به تو چه
دیانا: نشستم رو زمین و گریه کردم،
اصلأ چرا من باید با تو دعوا کنمم،دیونمم کردییییی😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
ارسلان:رو مبل نشستم،دیگه داشتم دیونه میشدم،بسههه دیاناااا،گریه نکن،
دیانا:,بلند شدم و رفتم مانتو براداشتمو یه شلوار راست پوشیدم و شال و دادم سرم و رفتم سمت در،
ارسلان:کجاااا
بریم پیش اون دختر
چی؟
ارسلان منو میبیری یا برم
ارسلان:دیانااااا،
وایسا ببینم اصلا من واست مهم،
ارسلان:رفتم جلو وایستادم،،چی
اصللاا من برات مهم
حرف دهنتو بفهم تو چه میدونیییییی،
اع،پس بریم،
یاشع،بریم،
رفتم پایین سوار ماشین شدم،
ارسلان:فردا بریم بهترهه
دیانا:ارسلاااان میبری یا نهههههه،
ارسلان:وای
دیانا:تا چه حد باهاش پیش رفتی،
ارسلان: فقط یه بوص
دیانا: ایشالله یه معجزه میشد دهنت کج میشد،
گفتم که فقط یه بو صبود دیگهه،
دیانا:راه بیفتد،
____________بعد رسیدن»
ارسلان: دیاناااا اروممم
آقای شایانننن ،کجااییی،اع ارسلان جانم آوردی اینجا دخترای جنده روو
ارسلان:ببین،ارچم فقط،
شایان:از اتاق بالا اومدم پایین،که دیدم دیاناهه،چته،خانوم رحیمی
دیانا:اسم نکبتش چیه ارسلان
آنیتا
شایان،یه آنیتا بگو بیاد
آنیتا:من این پشتم چیزی شده شایان
دیانا:اع،شمایی،چه لبایی هم درست کردی،
ارسلان: دیاناااا
ارسلان خفهه،رفتم جلو دختره،چه قمیتی اینکار و میکنی،
چی
تن فروشی
واسه پول،واسه عشق و حال معلوم نیست
ببین زیر هر پسری میخوابی ولی زیر ارسلان من خوتو جا نکننننن،
ارسلان واقعا داشتم از غریتی شدن دیانا میترسیدم
آنیتا:هه،قاطی داریا
دیانا:یکی سیلی محکم زدم بهش
آنیتا: چیکار کردی
اینو واسه این زدم که حالیت یشه،
دومی و زدم،اینم واسه اینکه با ارسلان دیگه کاری نداشته باشی،
شایان:رفتم جلو دیاناااا وایستادم،چته،حال کرده دیگه
دیانا:شما میخواییین بخاطر اینکه انتقام بگیرد،داری ارسلان واسطه میکنی،من تغییر میکنم تو اخلاق و ذات و زندگی
ارسلان: دیانا،
دیانا:برگشتم سمت ارسلان،
ارسلان: آروم
ارسلان شاید تو فراموش کنی،ولی من تورو به به اینا نمیدم،پسررر ررررررر،حتی اگه خدا باشعععععع،
ارسلان:یه خنده ریزی رو لبم اومد،🙃
شایان:قشنگ معلومه عاشقشه،
آنیتا &خ.شبخت بشین من که میرم و همه چیز و فراموش میکنم،خدتحافظ
دیانا:هیچ خبری هم نیست،فقط حمایت میکنم،
شایان:بایییی
اع،بیشعور این پسر عموت از تو بدتره،
ارسلان:پس آشتی
ارع،اشتیییییی😏😏😏😏😏،کارت دیگه تکرار نمیشه
باشع،حتما،
وای سرم درد میکنه اینقدر حرف زدم،
ارسلان: بغلش کردم،میبرمت
دیانا:از الان پر رو شدی،
ارسلان: بریم،سوار ماشین شدم و رسیدیم خونه،
دیانا هوففففف،چرا خاموشه برق ها،یکی محکم از پشت بغلم کرد که به جیغ زدم،.
ارسلان::زود دیانا رو از لبش بوسیدم،و صدا خفه کردم
دیانا: فهمیدم ارسلان هه،اومممممممم،
ارسلان:برق روشن کردم،و ازش جدا شدم،
دیانا:احمق
ارسلان؛چیزی شده،
وای،خیلی،،،،،
توهم زدی دیانا چته،به سمت بالا رفتم
من خودم دیدم بوسیدی منوووو
برو بابا
دیانا:پشت سر ارسلان رفتم بالا
چیه
حتماً آنیتا یه یادگاری بهت داده باید اتاقتو بگردم،
هااااااااااااااا،
/••••••••••••••••••••••••••••••••♪•••
لایک کرده،باشیدد. آقا سوپرایز بالاخره پیجم برگشت،و پارت گذاشتم بعد دو روززززززز،کامنت ها رو از خوشحالی پر کنید،و ساعت دوازده و نیم پارت گذاشتم تا فردا،بییییییی
ارسلان:نه خورده به در خونه
دیانا: ارسلان منو مسخره میکنی،
بهت میگم هیچی نیستتت،
دیانا: ارسلان دروغ نگو
اره،اصلا دلم خواست رفتم حال کردم،به تو چه
دیانا: نشستم رو زمین و گریه کردم،
اصلأ چرا من باید با تو دعوا کنمم،دیونمم کردییییی😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
ارسلان:رو مبل نشستم،دیگه داشتم دیونه میشدم،بسههه دیاناااا،گریه نکن،
دیانا:,بلند شدم و رفتم مانتو براداشتمو یه شلوار راست پوشیدم و شال و دادم سرم و رفتم سمت در،
ارسلان:کجاااا
بریم پیش اون دختر
چی؟
ارسلان منو میبیری یا برم
ارسلان:دیانااااا،
وایسا ببینم اصلا من واست مهم،
ارسلان:رفتم جلو وایستادم،،چی
اصللاا من برات مهم
حرف دهنتو بفهم تو چه میدونیییییی،
اع،پس بریم،
یاشع،بریم،
رفتم پایین سوار ماشین شدم،
ارسلان:فردا بریم بهترهه
دیانا:ارسلاااان میبری یا نهههههه،
ارسلان:وای
دیانا:تا چه حد باهاش پیش رفتی،
ارسلان: فقط یه بوص
دیانا: ایشالله یه معجزه میشد دهنت کج میشد،
گفتم که فقط یه بو صبود دیگهه،
دیانا:راه بیفتد،
____________بعد رسیدن»
ارسلان: دیاناااا اروممم
آقای شایانننن ،کجااییی،اع ارسلان جانم آوردی اینجا دخترای جنده روو
ارسلان:ببین،ارچم فقط،
شایان:از اتاق بالا اومدم پایین،که دیدم دیاناهه،چته،خانوم رحیمی
دیانا:اسم نکبتش چیه ارسلان
آنیتا
شایان،یه آنیتا بگو بیاد
آنیتا:من این پشتم چیزی شده شایان
دیانا:اع،شمایی،چه لبایی هم درست کردی،
ارسلان: دیاناااا
ارسلان خفهه،رفتم جلو دختره،چه قمیتی اینکار و میکنی،
چی
تن فروشی
واسه پول،واسه عشق و حال معلوم نیست
ببین زیر هر پسری میخوابی ولی زیر ارسلان من خوتو جا نکننننن،
ارسلان واقعا داشتم از غریتی شدن دیانا میترسیدم
آنیتا:هه،قاطی داریا
دیانا:یکی سیلی محکم زدم بهش
آنیتا: چیکار کردی
اینو واسه این زدم که حالیت یشه،
دومی و زدم،اینم واسه اینکه با ارسلان دیگه کاری نداشته باشی،
شایان:رفتم جلو دیاناااا وایستادم،چته،حال کرده دیگه
دیانا:شما میخواییین بخاطر اینکه انتقام بگیرد،داری ارسلان واسطه میکنی،من تغییر میکنم تو اخلاق و ذات و زندگی
ارسلان: دیانا،
دیانا:برگشتم سمت ارسلان،
ارسلان: آروم
ارسلان شاید تو فراموش کنی،ولی من تورو به به اینا نمیدم،پسررر ررررررر،حتی اگه خدا باشعععععع،
ارسلان:یه خنده ریزی رو لبم اومد،🙃
شایان:قشنگ معلومه عاشقشه،
آنیتا &خ.شبخت بشین من که میرم و همه چیز و فراموش میکنم،خدتحافظ
دیانا:هیچ خبری هم نیست،فقط حمایت میکنم،
شایان:بایییی
اع،بیشعور این پسر عموت از تو بدتره،
ارسلان:پس آشتی
ارع،اشتیییییی😏😏😏😏😏،کارت دیگه تکرار نمیشه
باشع،حتما،
وای سرم درد میکنه اینقدر حرف زدم،
ارسلان: بغلش کردم،میبرمت
دیانا:از الان پر رو شدی،
ارسلان: بریم،سوار ماشین شدم و رسیدیم خونه،
دیانا هوففففف،چرا خاموشه برق ها،یکی محکم از پشت بغلم کرد که به جیغ زدم،.
ارسلان::زود دیانا رو از لبش بوسیدم،و صدا خفه کردم
دیانا: فهمیدم ارسلان هه،اومممممممم،
ارسلان:برق روشن کردم،و ازش جدا شدم،
دیانا:احمق
ارسلان؛چیزی شده،
وای،خیلی،،،،،
توهم زدی دیانا چته،به سمت بالا رفتم
من خودم دیدم بوسیدی منوووو
برو بابا
دیانا:پشت سر ارسلان رفتم بالا
چیه
حتماً آنیتا یه یادگاری بهت داده باید اتاقتو بگردم،
هااااااااااااااا،
/••••••••••••••••••••••••••••••••♪•••
لایک کرده،باشیدد. آقا سوپرایز بالاخره پیجم برگشت،و پارت گذاشتم بعد دو روززززززز،کامنت ها رو از خوشحالی پر کنید،و ساعت دوازده و نیم پارت گذاشتم تا فردا،بییییییی
۴۸.۳k
۲۵ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۴۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.