عشق وحشی
پارت ۵
+بلهههه
-استرس که نداری
+یکم
-اشکال نداره یکمش خوبه
خندیدیم که در باز شد باهم شاد و خندان وارد شدیم همه میخندیدن و شاد بودن ولی کسی از حال من خبر نداشت نمیدونستن که پشت این نقاب یه چهره ناراحت و قلب تیمه تیکه شده وجود داره بعد رسیدن به جایگاه عروس دوماد به جمعیتی که اونجا حضور داشتن نگاه کردم بابای کوک بابای خودم دوستای الکیم جای خالی مامانم دوتا دستام توسط کوک گرفته شد بهش نکاه کردم بغض سنگینی روی قلبم بود ولی نمیشد که بشکنه حیف حیف عشق کوک که برای مرده متحرکه حیف اشکام که نمیشه فروریز کنه با تموم شد عقد همه دست زدن که با حرف مجری متعجب به کوک نگاه میکردم بوس؟نههههه این دیگه خیلی زیاده قرارمون این نبوددددد کوک اومد جلو یک قدم رفتم عقب صورتم سرخ شده بود کوک پشتمو گرفت و کشیدم سمت خودش اروم و یواش بوسیدم و بعد تموم شدنش همه دست میزدن خجالت میکشیدم و به کوک نکاه نمیکردم کوک خندید و رفت سرجای قبلیش مراسم تموم شد و من و کوک به سمت خونه میرفتیم استرس زیادی داشتم به کوک نگاه کردم خیلی خوشحال بود و این منو ناراحت میکرد نمیتونستم بهش بگم که ببخشید که نمیتونم عاشقت باشم رسیدیم خونه با استرس رفتم تو خونه
-خانوم کوچولو خجالتی چه اسم طولانی
+اذیتم نکن
- چشم از الان به بعد شما امر میکنی بنده اطاعت بلاخره ملکه قصر جئون شدی دیگه پادشاهم که زن ذلیل
خندیدم+خوب پادشاه زن ذلیل من یعنی ملکه تو میرم دوش بگیرم شما هم میخوابی باشع؟
-نه دیگه نشد زن ذلیلی من از فردا شروع میشه الان من شاه بی رحمم و تو ملکه مظلوم
+نه دیگه نشد .....
تا حرفم میخواست کامل بشه رو هوا رفتم
-ملکه مظلوم من ساکت هیسسسس
+بزارم زمین بزارم زمین یاااااا
-نه نه
وارد اتاق شدیم ...
فردا صبح
صبحانه کوک حاضر کرده بود و من خرذوق شده بودم ولی این زندگی کوتاه مدت اذیتم میکرد
+خوب بلاخره نوبت پادشاه زن ذلیل شده؟
- بله ملکه شما امر بفرما
+خوبببب بزار ببینم تنبیه دیشب چیهههه
-چی ؟ تنبیه ؟اشتباه شنیدم؟
+نخیر هیلیم درست شنیدین
- خوب باشه حالا تنبیهت چیه به هرحال که من از پسش برمیام
+اوکی
+امروز کل عمارت و تمیز میکنی کلش شامل حیاط هم میشه
-یعنی چی
+نگران نباش تو به هرحال از پسش بر میای
- ات تو چرا اینجوری شدی چرا روت عوض شده
+ همینه که هست میخوای ملکت پاشه بره؟
اروم ولی طوری که بشنوم با خنده گفت
-کاش قبل اینکه بگیرمت این روتو نشون میدادی چه اشتباهی کردم ای بابا
افتاد دنبالش میدویم تا بگیرمش
+وایستا وایستا
همینجوری که میرفت من فقط حواسم پیش کوک بود اصلا جلو رو نمیدیدم که یهوکوک پیچید رفت سمت چپ و من موندم
+بلهههه
-استرس که نداری
+یکم
-اشکال نداره یکمش خوبه
خندیدیم که در باز شد باهم شاد و خندان وارد شدیم همه میخندیدن و شاد بودن ولی کسی از حال من خبر نداشت نمیدونستن که پشت این نقاب یه چهره ناراحت و قلب تیمه تیکه شده وجود داره بعد رسیدن به جایگاه عروس دوماد به جمعیتی که اونجا حضور داشتن نگاه کردم بابای کوک بابای خودم دوستای الکیم جای خالی مامانم دوتا دستام توسط کوک گرفته شد بهش نکاه کردم بغض سنگینی روی قلبم بود ولی نمیشد که بشکنه حیف حیف عشق کوک که برای مرده متحرکه حیف اشکام که نمیشه فروریز کنه با تموم شد عقد همه دست زدن که با حرف مجری متعجب به کوک نگاه میکردم بوس؟نههههه این دیگه خیلی زیاده قرارمون این نبوددددد کوک اومد جلو یک قدم رفتم عقب صورتم سرخ شده بود کوک پشتمو گرفت و کشیدم سمت خودش اروم و یواش بوسیدم و بعد تموم شدنش همه دست میزدن خجالت میکشیدم و به کوک نکاه نمیکردم کوک خندید و رفت سرجای قبلیش مراسم تموم شد و من و کوک به سمت خونه میرفتیم استرس زیادی داشتم به کوک نگاه کردم خیلی خوشحال بود و این منو ناراحت میکرد نمیتونستم بهش بگم که ببخشید که نمیتونم عاشقت باشم رسیدیم خونه با استرس رفتم تو خونه
-خانوم کوچولو خجالتی چه اسم طولانی
+اذیتم نکن
- چشم از الان به بعد شما امر میکنی بنده اطاعت بلاخره ملکه قصر جئون شدی دیگه پادشاهم که زن ذلیل
خندیدم+خوب پادشاه زن ذلیل من یعنی ملکه تو میرم دوش بگیرم شما هم میخوابی باشع؟
-نه دیگه نشد زن ذلیلی من از فردا شروع میشه الان من شاه بی رحمم و تو ملکه مظلوم
+نه دیگه نشد .....
تا حرفم میخواست کامل بشه رو هوا رفتم
-ملکه مظلوم من ساکت هیسسسس
+بزارم زمین بزارم زمین یاااااا
-نه نه
وارد اتاق شدیم ...
فردا صبح
صبحانه کوک حاضر کرده بود و من خرذوق شده بودم ولی این زندگی کوتاه مدت اذیتم میکرد
+خوب بلاخره نوبت پادشاه زن ذلیل شده؟
- بله ملکه شما امر بفرما
+خوبببب بزار ببینم تنبیه دیشب چیهههه
-چی ؟ تنبیه ؟اشتباه شنیدم؟
+نخیر هیلیم درست شنیدین
- خوب باشه حالا تنبیهت چیه به هرحال که من از پسش برمیام
+اوکی
+امروز کل عمارت و تمیز میکنی کلش شامل حیاط هم میشه
-یعنی چی
+نگران نباش تو به هرحال از پسش بر میای
- ات تو چرا اینجوری شدی چرا روت عوض شده
+ همینه که هست میخوای ملکت پاشه بره؟
اروم ولی طوری که بشنوم با خنده گفت
-کاش قبل اینکه بگیرمت این روتو نشون میدادی چه اشتباهی کردم ای بابا
افتاد دنبالش میدویم تا بگیرمش
+وایستا وایستا
همینجوری که میرفت من فقط حواسم پیش کوک بود اصلا جلو رو نمیدیدم که یهوکوک پیچید رفت سمت چپ و من موندم
۱.۲k
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.