چشمات، چشمات، اهههه جونکوکا
چشمات، چشمات، اهههه جونکوکا
با ان صورت در را برایم باز کردی
تا خواستم خارج شوم
چشمانت را دیدم و با همان چشم ها در را به روی من بستی
و حال که یک سالو اندی ست که در دام چشمان تو افتادم
ولی....
من.... عاشق... این زندانم...
چون نگهبانش تو هستی:)
با ان صورت در را برایم باز کردی
تا خواستم خارج شوم
چشمانت را دیدم و با همان چشم ها در را به روی من بستی
و حال که یک سالو اندی ست که در دام چشمان تو افتادم
ولی....
من.... عاشق... این زندانم...
چون نگهبانش تو هستی:)
۲.۴k
۱۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.