رمان: ستاره عاشقی
رمان: ستاره عاشقی
نویسنده: دلارام
part 11
اسدور
_اسیه
_هوم
_میشه برام بخونی؟
_نه دوروک
_لطفا
_باشه
_(اهنگ امان بیزه نصیب اولور ایشالله)
_فرفری قشنگم مثل همیشه عالی
بچها از چرخ و فلک پیاده شدن و گشنشون شد
بچها رو برداشتم ورفتن رستوران
هرکی یه چیزی سفارش داد و وسط غذا گوشی زهرا زنگ خورد
رفت بیرون
تولگا دنبالش رفت
_نمیخام ببینمت کثافت.... به توچه من کجام؟...؟
تولگا گوشیو از زهرا گرفت و
_کثافت حـ.ـروم زاده یه بار دیگه به زهرا زنگ بزن ببین جـ.رت میدم یا نع
_تو کی باشی؟
_شوهرش
زهرا ک از غیرت تولگا ذوق داشت از شوهرش گقتنش کم مونده بود غش کنه.
_شوهرش؟
کی تو؟
_تولگا بارچین شوهر زهرا بارچین فهمیدی حـ.رومی؟
_گمشو با....
تولگا گوشیو قطع کرد و به زهرا گفت
_خوبی؟
ناراحت ک نشدی؟
_خوشحالم شدم
_از چی؟
از اینکه این عــ.ـوضی زنگ زده بود؟
از اینکه این کثافت داشت باهات حرف میزد؟
_نه از اینکه گفتی شوهرمی و من زهرا بارچینم
و یه بوس روی لپ تولگا کاشت
_غیرتی من اگ سایت اینطوری بالای سرم باشه غم ندارم عشقم
_زهرا دیگه اینجوری نکن منو عصبی نکن.
_چشم:)
بریم
توی رستوران
_کی بود
_بابا عمر همون عوضی ک بهت گفتم
_ها خب چقدر وقت داریم؟
_2 روز
اسیه_ببین من یه نقشه دارم
سوسن_منم دارم ولی فکر نکنم به درد بخوره
اسیه_میگم بریم خونشون یواشکی از پنجره بیان ببریمشون
تولگا_سوسن ایذه تو چیه؟
_میگم ما ک پول داریم.
ماشینم داریم
هفته بعدم تعطیله
بریم مسافرت تایم ازدواج بگذره بگردیم
تولگا_جفتش عالیه
رای میگیریم
کیا به سوسن
عمر، ، زهرا، افرا، اولجان
کیا اسیه؟
ایبیکه، برک، دوروک
خب سوسن رای اورد ولی ایده دوتاتون عالی بود.
شرط 10 لایک15 کامنت💜
نویسنده: دلارام
part 11
اسدور
_اسیه
_هوم
_میشه برام بخونی؟
_نه دوروک
_لطفا
_باشه
_(اهنگ امان بیزه نصیب اولور ایشالله)
_فرفری قشنگم مثل همیشه عالی
بچها از چرخ و فلک پیاده شدن و گشنشون شد
بچها رو برداشتم ورفتن رستوران
هرکی یه چیزی سفارش داد و وسط غذا گوشی زهرا زنگ خورد
رفت بیرون
تولگا دنبالش رفت
_نمیخام ببینمت کثافت.... به توچه من کجام؟...؟
تولگا گوشیو از زهرا گرفت و
_کثافت حـ.ـروم زاده یه بار دیگه به زهرا زنگ بزن ببین جـ.رت میدم یا نع
_تو کی باشی؟
_شوهرش
زهرا ک از غیرت تولگا ذوق داشت از شوهرش گقتنش کم مونده بود غش کنه.
_شوهرش؟
کی تو؟
_تولگا بارچین شوهر زهرا بارچین فهمیدی حـ.رومی؟
_گمشو با....
تولگا گوشیو قطع کرد و به زهرا گفت
_خوبی؟
ناراحت ک نشدی؟
_خوشحالم شدم
_از چی؟
از اینکه این عــ.ـوضی زنگ زده بود؟
از اینکه این کثافت داشت باهات حرف میزد؟
_نه از اینکه گفتی شوهرمی و من زهرا بارچینم
و یه بوس روی لپ تولگا کاشت
_غیرتی من اگ سایت اینطوری بالای سرم باشه غم ندارم عشقم
_زهرا دیگه اینجوری نکن منو عصبی نکن.
_چشم:)
بریم
توی رستوران
_کی بود
_بابا عمر همون عوضی ک بهت گفتم
_ها خب چقدر وقت داریم؟
_2 روز
اسیه_ببین من یه نقشه دارم
سوسن_منم دارم ولی فکر نکنم به درد بخوره
اسیه_میگم بریم خونشون یواشکی از پنجره بیان ببریمشون
تولگا_سوسن ایذه تو چیه؟
_میگم ما ک پول داریم.
ماشینم داریم
هفته بعدم تعطیله
بریم مسافرت تایم ازدواج بگذره بگردیم
تولگا_جفتش عالیه
رای میگیریم
کیا به سوسن
عمر، ، زهرا، افرا، اولجان
کیا اسیه؟
ایبیکه، برک، دوروک
خب سوسن رای اورد ولی ایده دوتاتون عالی بود.
شرط 10 لایک15 کامنت💜
۷.۲k
۲۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.